علمای شیعه و «مشکل» بهائیت

مریم دادگر، 8 شهریور 1401

نسخه‌ قدیمی‌تری از این مقاله در وب‌سایت ایران‌وایر منتشر شده است.

بنا به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن، حجت‌الاسلام رضوی اردکانی امام‌جمعه موقت شیراز، در مراسم سالگرد فوت آیت‌الله‌ سید محمدباقر شیرازی اظهار کرد: «در فتنه‌ی بهائیت اگر فقهای شیعه نبودند، امروز ایران دچار بهائیت شده بود.»[۱] بیایید در این جمله قدری تأمل‌کنیم – واقعاً اگر بهائیان نبودند یا آن‌طور که حجت‌الاسلام اردکانی گفته‌اند، اگر علماى شيعه جلوی بهائیان را نگرفته بودند و ايران «دچار» بهائيت شده بود، اكنون کشورمان چه حال‌وروزی داشت؟ اجازه دهید با برگشت به تاریخ، چنین سناریوی ترسناکی را مجسم کنیم.

با ظهور ديانت بهايی در ايران، علمای شیعه ناگهان خود را با تعاليم مضره و مهلکه‌ی آنان رو در رو دیدند. مثلاً در یکی از تعالیم بهائیان آمده بود که آموزه‌های دینی به نسبت زمان تغییر می‌کند و احکام هيچ ديانتی تا ابد اعتبار ندارد. در تعلیمی دیگر می‌گفتند دين و علم دو منبع مهم دانش هستند و فقط با همکاری این دو است که تمدن بشری به‌پیش می‌رود. در آموزه‌ای دیگر با منع تقلید و حذف طبقه روحانیت، مردم را برای یافتن حقیقت به تحقیق تشویق می‌کردند، می‌گفتند دوران بلوغ انسان رسیده است و هر شخص می‌تواند خود کشف حقیقت کند لازم نيست بر قضاوت دیگری تکیه کند. بهاءالله، مؤسس این دیانت، ضرورت تشکیل مجالس مشورت و حکومت قانون را برای ایران توصیه می‌کرد «از برای ایران قانون و اصولی لازم و واجب … باید… مقری معین گردد و حضرات در آن مقر جمع شوند و به حبل مشورت تمسک نمایند و آنچه را سبب و علت امنیت و نعمت و ثروت و اطمینان عباد است معین فرمایند و اجرا دارند»[۲]. در مورد حقوق زنان می‌گفتند زن و مرد هر دو انسان‌اند و امتیاز و برتری برهم ندارند در نتیجه بايد در حقوق اجتماعی برابر باشند. در تعلیمی دیگر علما را از مداخله در سیاست بر حذر می‌کردند «دین را در امور سیاسی مدخلی نه بلکه تعلّق به قلوب دارد … رؤسای دین باید… ترویج حُسن اخلاق نمایند ولی در امور سیاسی مداخله ننمایند»[۳]. هر زمان که بهائیان سخن از علما به میان می‌آوردند، برای آن که علمای با انصاف و واقعاً دیندار از بقيه جدا شوند، از صفاتی مانند «علمای بی‌فکر»، «علمای بی‌هوش»، «علمای بی‌انصاف» و «علمای بی‌دین» استفاده می‌کردند.

شما اگر به ‌جای علمای شيعه بوديد چه‌کار می‌کردید؟ ديانتی آمده می‌گوید «وقتِ آزادی عقیده، توافق علم و دین- خرد و ایمان- آزادی زنان، دوری و بیزاری از هر نوع تعصّب… فرا رسیده است»[۴] و از مباحثی مانند تفکیک نهاد ديانت و سياست، منع صیغه و چندهمسری، بی‌اعتبار دانستن دینداری مبتنی بر اجبار، نفی تفکر جنگ‌طلبی و ستایش صلح و دوستی سخن می‌گوید. تصورش را بكنيد اگر علمای شيعه دست بكار نشده بودند و از اجرایی شدن کامل این تعاليم در ایران جلوگیری نکرده بودند، امروز کشورمان «دچار» چه مصيبت بزرگی شده بود.

يكی از مهم‌ترین ضرباتی كه بهائيان می‌خواستند به ايران وارد كنند اجرای اصل برابری زن و مرد بود. چنانچه آیت‌الله خمينی با هشياری كامل به اين ترفند پی برده در یکی از سخنرانی‌های خود آن را افشا كرد: «شما آقایان در تقویم دو سال پیش‌از این یا سه سال پیش‌ازاین بهائی‌ها مراجعه کنید؛ در آنجا می‌نویسد: تساوی حقوق زن و مرد رأی عبدالبهاء است. مملکت ما، دین ما در معرض خطر است.»[۵] وی همچنین در گفت‌وگوئی با علی نخعی در ۱۱ اردیبهشت‌ ١٣۴٢ گفت: «ما موقعی‌که یقین پیدا کردیم که محافل لامذهب بهایی‌ها اراده دارند درخواست تساوی حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حریم مذهب رسمی این مملکت قرار دهند و دین اسلام را تضعیف کنند، دوستانه نامه‌هائی برای این دولت نوشتیم که مواظب باشند».[۶]

نگرانی آیت‌الله خمينی به‌عنوان یک مرجع شیعه بی‌مورد نبود، زیرا بهائیان از همان ابتدا شروع به ایجاد ساختارهای لازم برای عملی کردن اصل برابری زن و مرد، نه ‌فقط در جامعه‌ی بهائی که در کل ایران کرده بودند. عبدالبهاء در كتاب رساله مدنيه خود که شامل راهکارهای عملی برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی ایران است توصیه کرده بود: «لازم است که در جمیع بلاد ایران حتی قری و قصبات صغیره مکتب‌های متعدده گشوده و اهالی از هر جهت تشویق و تحریص بر تعلیم قرائت و کتابت اطفال شوند حتی عنداللزوم اجبار گردند»[۷] وی حتی با برتر شمردن آموزش دختران بر پسران، گفته بود اگر فردی تنها توانائی فرستادن یکی از فرزندان خود به مدرسه را دارد بهتر است دختر را بفرستد.

بر اساس این آموزه‌ها و افکار مضره، بهائیان شروع به راه‌اندازی مدارس ویژه دختران تحت عنوان «مدارس تربیت» نمودند که تعداد آن‌ها زمانی به بیش از ۶٠ مدرسه رسید. در اعتراض به وجود این مدارس، فریاد روحانیون دلسوز شیعه بلند شد که «جماعتی بابی و لامذهب می‌خواهند الف و با را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آن‌ها یاد بدهند»[۸]. شیخ فضل‌الله نوری با شجاعت تمام «اشاعه فاحشه‌خانه‌ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان … را خلاف شرع» اعلام کرد و با هم ردیف کردن مدارس دخترانه با فاحشه‌خانه‌ها فریاد برآورد که «آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟»[۹]

همزمان با این اقدامات، زنان بهائی برای اولین بار انجمن زنان به نام «ترقی نسوان» را پایه‌ریزی کردند و در هر شهر و روستایی که بهائیان ساکن بودند چنین انجمن‌هایی را تشکیل ‌دادند و راه‌های پيشرفت تحصيلی و مادی زنان به‌منظور خدمت به ايران را موردبحث قرار می‌دادند.[۱۰] چند دهه قبل از آن، طاهره قره‌العین به این جرم كه بر احقاق حقوق زنان پافشاری کرده بود و برای آنان حق آزادی، حق سخن گفتن و حق مشارکت برابر در زندگی خواسته بود، از طرف علمای شيعه حكم قتلش صادر شده بود. با ‌همه‌ی تلاش‌ها و مبارزاتی که طاهره برای برابری حقوق زنان داشت، معلوم نیست اگر علمای شيعه حكم قتلش را نداده بودند و ایران «دچار» بهائیت شده بود اکنون چه مصیبت و فلاکتی بر سر زنان اين كشور وارد آمده بود، چه بسا حتی حقوق اجتماعی برابر با مردان داشتند.

يكی ديگر از تعاليم غیر قابل ‌قبول بهائيان در حمايت از حقوق زنان، ملغی كردن حکم ازدواج موقت (صیغه) و همچنین چندهمسری مردان بود. بهائیان حتی حق طلاق را به اراده زن و مرد می‌دانستند و تفاوتی بين آنان قائل نبودند. برای اجرای حكم تک‌همسری و حمايت از حقوق زنان، بهائیان تا جايی پيش رفتند كه اگر يكی از مردان بهائی به عادت قديم هوس می‌کرد همسر دومی اختيار كند او را از بسياری از حقوق مؤسسات بهائی محروم می‌کردند. فكرش را بكنيد اگر بهائيان موفق شده بودند در حمايت از حقوق زنان، قانون تک‌همسری را نه‌فقط در جامعه‌ی بهائی بلكه در كل ايران اجرا کنند چه عواقب وحشتناكی برای مردانی كه می‌خواستند بيش از يك همسر اختيار كنند پیش‌آمده بود.

راستش را بخواهيد مقابله و مبارزه با تعلیم تک‌همسری بهائیان، كار آسانی برای علمای شیعه نبود، زيرا چندهمسری مردان، سبب بسياری از مشكلات خانواده‌ها بود به همين دليل علمای شيعه مجبور شدند برای ترساندن توده‌های مردم از بهائیان، داستان‌های عجیبی بسازند ازجمله اينكه در میان بهائیان محرم و نامحرم وجود ندارد و با خواهر و برادر خود ازدواج می‌کنند و سُم دارند و دُم دارند واز این قبیل. اين درحالی بود كه عبدالبهاء در نامه‌های متعدد خود به بهائیان بارها گفته بود «در ازدواج حکمتِ الهیه چنان اِقتضا می‌نماید که از جنسِ بَعید باشد؛ یعنی بین زوجین هرچند بُعد بیشتر سُلاله قوی‌تر و خوش‌سیماتر و صحت و عافیت بهتر گردد.»[۱۱]

درحالی‌که روحانیون شیعه سال‌ها در تلاشی بی‌وقفه کوشیده بودند به مردم بفهمانند که غیرمسلمانان نجس هستند، بهاءالله در یکی از تعاليم خود يعنی «عاشروا مع الاديان كلها بالروح والريحان» از بهائيان خواسته بود فارغ از اعتقادات و باورهای انسان‌ها، در كمال روح و ریحان با همه معاشرت كنند، «چه که معاشرت سبب اتحاد و اتفاق بوده و هست و اتحاد و اتفاق سبب نظام عالم و حیات امم است»[۱۲]، وی حتی ازدواج بين افراد با پیشینه‌های مختلف قومی و دينی را توصيه کرده بود. درنتیجه بهائیان ایران که اکثراً با پيشينه مذهبی شیعه بودند، با یهودی و زرتشتی و مسیحی و حتی افراد بی‌دین مثل برادر معاشرت می‌کردند. باز هم اين شيخ فضل‌الله نوری بود که متوجه این حرکت خطرناک بهائیان شد و اعلان کرد که این‌ها می‌گویند «تمام ملل روی زمین باید در حقوق مساوی بوده ذمّی و مُسلم خونشان متکافو باشد و با همدیگر درآمیزند و به یکدیگر زن بدهند و زن بگیرند.»[۱۳]

یکی از موارد دیگری که علمای شیعه را وارد نبردی تمام‌عیار با بهائیان کرد، مسئله حمام‌های دوش در ایران بود. بهاءالله در کتاب اقدس، کتاب اصلی احکام بهائیان، مردم را از ورود به خزينه در حمّام‌های ایران منع کرده بود: «جايز نيست که در آن وارد شويد و بدن خود را بشوئيد. هر کس بطرف اين خزينه ها برود، بوی متعفّن آنها پيش از اينکه وارد حمام بشود به مشام او می رسد»[۱۴]. وی از مردم خواسته بود که برای استحمام از آب تمیز استفاده کنند. بر اساس این حکم، اولین حمام دوش در ایران توسط یک بهائی در آباده ساخته شد و پس‌ازآن به ‌تدریج در شهرهای بزرگ و کوچک حمام‌های دوش جایگزین حمام‌های خزینه می‌شد تا اینکه به ‌فرمان رضاشاه رسماً استفاده از خزینه در حمام‌های ایران ممنوع اعلام شد. برای مقابله با این مشکل بزرگ، علمای شیعه اعتراض خود علیه «دوش حمام» را آغاز کردند. آن‌ها حتی حزبی به نام «حزب خزینه» تأسیس کردند و «جنبش خزینه»[۱۵] راه انداختند. فقط آب خزینه را پاک و به‌اصطلاح «کُرّ» دانستند و هر چه غیر از آن را ناپاک و نجس اعلام کردند. آیات عظام، فتوا دادند که منع خزینه «غیرشرعی» است و با آبی که از شیر آب می‌ریزد نمی‌توان غسل کرد. چنانچه بسیاری از متدینین مسلمان که از فتوای علما تبعیت می‌کردند تا سال‌ها پنهانی از خزینه استفاده می‌کردند و نقشه می‌ریختند که چگونه نیمه‌شب‌ها و به ‌دور از چشم پاسبان‌ها خود را به خزینه برسانند. رئیس‌جمهور حسن روحانی چند وقت پیش گفت که یادش می‌آید وقتی‌که «می‌خواستند حمام‌های خزینه را بردارند و دوش بگذارند چه بساطی به پا شده بود و برخی‌ می‌گفتند نصف دین از بین می‌رود اگر لوله‌کشی شود و دوش بیاید».[۱۶]

در حالیکه برای دهه‌ها موسیقی به‌وسیله علما حرام و مبتذل اعلام‌شده بود، بهاءالله نه‌تنها موسیقی را حلال اعلام کرد بلکه آن را نردبانی برای ترقی روح انسان دانست.[۱۷] یک هنرمند بهائی بنام میرزا عبدالله فراهانی به تشویق عبدالبهاء[۱۸] ، ردیف‌های موسیقی ایرانی را ثبت کرد و امروزه از او به‌عنوان پدر موسیقی سنتی ایران یاد می‌شود.

با وجود آنکه علمایی نظیر شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله خمینی، آیت‌الله بروجردی، حجت‌الاسلام فلسفی و بسیاری دیگر از علمای اَعلام، با تلاشی بی‌وقفه سعی کردند تا ایران «دچار» بهائیت نشود، بهائیان به‌تدریج به پرجمعیت‌ترین گروه مذهبی غیرمسلمان در ایران تبدیل شدند و با اقدامات مضر و مخرب خود به نیروی عمده‌ای در روند اجتماعی ایران درآمدند. اقداماتی مانند راه‌اندازی بیمارستان صحت از اولین بیمارستان‌های مدرن ایران، ساختن مقبره شعرایی چون خیام، سعدی، حافظ و فردوسی، بنیان نخستین شبکه‌ی تلویزیونی در ایران توسط بهائیان انجام گرفت. میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی نخستین فیلم‌بردار ایرانی، سید نصرالله باقراف بنیان‌گذار گراند هتل نخستین هتل مدرن ایران، حسین خان ضیاءالحکما بنیان‌گذار نخستین حمام دوش ایران، دکتر محمدباقر هوشیار پدر تعلیم و تربیت نوین ایران، دکتر جمال‌الدین مستقیمی پدر آناتومی و تشریح، دكتر احسان یار شاطر بنیان‌گذار و سر ویراستار دانش‌نامۀ ایرانیكا که اثری است در شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان، همه بهائی بودند. علاوه بر این، حسین امانت معمار برج و موزه آزادی (شهیاد)، لیلی ایمن از بنیان‌گذاران شورای کتاب کودک، ژینوس محمودی (نعمت) اولین زن هواشناس ایران و نویسنده اولین اطلس دریایی ایران، خلیل ارجمند بنیان‌گذار نخستین و بزرگ‌ترین تولیدکنندۀ لوازم خانگی در ایران، علی‌محمد خادمی نخستین ایرانی دارنده پروانه‌ی خلبانی بازرگانی و نخستین رئیس آسیاییِ انجمن بین‌المللیِ حمل‌ونقلِ هوایی، خسرو مهندسی از بنیان‌گذاران سازمان سنجش آموزش کشور، مهندس نیک خصال طراح پارک جمشیدیه، عباس نعمت از پیشگامان صنعت چاپ و گراورسازی و دکتر اشراقی اولین کسی که در ایران مفهوم بهداشت پزشکی را مطرح کرد، همه از اعضای این جامعه بوده‌اند.

حجت‌الاسلام رضوی اردکانی حق دارد افتخار كند كه اين علمای شیعه بوده‌اند كه نگذاشتند ایران «دچار» بهائیت شود و مسبب اجرای كندتر تعاليم بهائی در ايران شده‌اند. ببینید بهائیان چه روزهای سیاه و تاریکی را برای آینده‌ی ایران ترسیم کرده‌اند. عبدالبهاء در پاسخ به سؤال چند بهائی که قصد داشتند برای آبادی ایران اقداماتی انجام دهند به آنها ‌گفت «بهائیان با حزبی از احزاب نزاع و جدال ندارند و نهایت آرزوی ایشان ترقّی ایران و ایرانیان است ولی بدون حرب و جدال زیرا جنگ و جدال بنیۀ ایران را ضعیف می‌‏نماید. باید کاری کرد که بنیه قوی شود بنیۀ ایران به ترویج تجارت و تزئید صناعت و توسیع زراعت و تدریس علوم نافعه و صداقت و امانت و عدالت در امور حاصل شود. ما به ترویج علوم عصریۀ مفیده و ترقیّات جدیده که منتّج قوّت بنیه است مشغولیم. »[۱۹]

«ایران مرکز انوار گردد. این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد و این بی‌نام‌ونشان شهیر آفاق شود و این محروم محرم آرزو و آمال و این بی‌بهره و نصیب فیض موفور یابد و امتیاز جوید و سرافراز گردد.»[۲۰]

[۱] خبرگزاری بین‌المللی قرآن https://fars.iqna.ir/00DeC0

[۲]بهاءالله؛ مجموعه الواح مبارکه؛ به کوشش محیی الدین صبری کردی؛ قاهره؛ 1338 قمری؛

لوح دنیا؛ ص 296

[۳] عبدالبهاء، سخنرانی سوم اکتبر ۱۹۱۱ در لندن

[۴]از پیام بیت العدل به تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۸٦

[۵] صحیفه نور –جلد ۱- صفحه ۲۴۷

[۶] منبع بالا

[۷] رساله مدنیه عبدالبهاء

[۸]ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، نشر آگاه بخش اول، ص ۴۳۱

[۹]ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، نشر آگاه بخش اول، ص ٣٢٢

[۱۰]رگ تاک، گفتاری درباره نقش دین درتاریخ اجتماعی ایران، دلارام مشهوری، جلد اول 1376، انتشارات خاوران، ص ١٩٥

[۱۱]مکاتیب عبدالبهاء، جلد ٣، صص: ٣٧۰-٣٧١.

[۱۲] تجلیات، از الواح بهاءالله

[۱۳] لوایح شیخ فضل‌الله نوری، به کوشش هما رضوانی، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص ۲۸

[۱۴] کتاب اقدس بند ١٠٦

[۱۵] جنبش خزینه

[۱۶] [روحانی: عده‌ای متوهم مدام غصه دین و آخرت مردم را می‌خورند](روحانی: عده‌ای متوهم مدام غصه دین و آخرت مردم را می‌خورند)

[۱۷] کتاب اقدس بند ٥١

[۱۸]میرزا عبدالله، به تشویق عبدالبهاء که او را طی لوحی " باربد الهی" خطاب کرده بود و از او خواسته بودند تا شکوه موسیقی باربدی را تجدید کند، به روشی سیستماتیک باقیمانده نغمات و آوازهای پراکنده ایران را در ردیف های منظّم جمع کرد و به عنوان میراثی گرانبها برای آیندگان باقی گذاشت.

[۱۹]جم باختر، کمپانی تجارت شرق و لوح حضرت عبدالبهاء در این باب، جلد ۳، شماره ۱، ۲۱ مارچ ۱۹۱۲، صص: ۴- ۵، با استفاده از مقالۀ «تاریخچۀ تأسیس انجمن ارتباط شرق و غرب» در این آدرس

[۲۰]منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء ج٢ ص١٥٢