روایت در خدمت سرکوب

ایقان شهیدی، 4 شهریور 1401

برنامه وزین پرگار به ترویج گفتگوهای آزاد و احترام به قضاوت مخاطب و تلاش برای عمق بخشیدن به مباحث روز و دغدغه‌های جمعی در بین ایرانیان به خوبی شناخته شده است. این گفتگو‌ها، در پیش‌ بردن مرز‌های گفتمان عمومی و غلبه بر بسیاری از گره‌های فکری یا نادرستی‌های دهه‌های اخیر مفید بوده است. در یکی از قسمت‌های همین برنامه در آغاز ماه ژوئیه ۲۰۲۲، موضوع آزار بهائیان در ایران طرح شد، که فرصت ارزشمندی را فراهم آورد تا مخاطبان بتوانند به بازبینی در اتهاماتی که دهه‌ها از سوی حکومت علیه بهائیان طرح شده است بپردازند. یکی از مهمانان برنامه، آقای اشکوری، با طرح سوالات و ارائه پاسخ‌هایی سعی در به چالش کشیدن روایت‌های نفرت‌پراکنانه علیه بهائیان داشتند؛ روایاتی که همواره از بهائیان ایران یک «بیگانه» ساخته است. صحبت‌های دیگر مهمان برنامه، آقای مشکور کابلی، اما به نوعی تکرار همان اتهامات بی‌اساسی بود که سال‌هاست برای توجیه قتل و اعدام، بازداشت و زندان، و محرومیت‌های مختلف بهائیان استفاده می‌شود. این موضوع بهانه‌ای شد تا چند خطی درباره نفرت‌پراکنی‌های سیستماتیک علیه بهائیان و برخی از ویژگی‌های مشترک الگویی که از دیرباز تا امروز برای مخدوش کردن واقعیت درباره‌ بهائیان استفاده می‌شود بنویسم.

در ابتدا باید خاطر نشان کرد که الگوهای دروغ‌پراکنی‌ علیه بهائیان در گذر زمان تغییر یافته است. همین امر خود نشانه‌ای از ساختگی و زمان‌مند بودن این اتهامات، و در نظر داشتن حساسیت‌های اجتماعی و سیاسی هر دوره‌ای از تاریخ ایران در ابداع و طرح آن‌ها است. آنچه در تمامی این اتهام‌ها مشترک بوده بیگانه‌سازی، دشمن‌تراشی و نجس‌‌انگاری بهائیان است که نه تنها سرکوب و آزار آنان را توجیه می‌کند بلکه تلاشی برای ایجاد هراس در غیر بهائیان و جلوگیری از هرگونه تعامل آن‌ها با جامعه بهائی است. ماهیت اتهام‌هایی که علیه آئین بهائی در دوران قاجار و اوایل پهلوی مطرح می‌شد، بیشتر جنبه‌ای مذهبی داشت و به دنبال مرتد و نجس اعلام کردن بهائیان بود. در این دوران تحریک علما و بی‌تفاوتی یا همراهی حکومت، عامل اصلی برانگیختن تعصب و هیجان مردم برای آزار بهائیان بوده است. خصوصیت بارز اتهاماتی که در این دوران متوجه افراد و جوامع بهائی بود، ماهیت غیرسیاسی آن‌ها است.

در قرن گذشته، با رشد حساسیت‌های ملی‌گرایانه ایرانیان، اتهام‌های جدیدی علیه بهائیان از سوی اسلام‌گرایان برای ایجاد فاصله میان بهائیان و بدنه‌ جامعه تولید شد. اتهام‌های وابستگی سیاسی بهائیان به کشورهای بیگانه همچون روس، انگلیس، و بعدها اسرائیل و آمریکا توسط روزنامه‌های نزدیک به روحانیون، به خصوص از دهه ۳۰ شمسی، آغاز شد. دشمن‌انگاری و بیگانه‌سازی بهائیان اغلب زمینه را برای کشتار، زندان و تبعید، تخریب و مصادره املاک، به آتش کشیدن اموال و اخراج از ادارات دولتی مساعد ساخت. این اتهام‌ها تلاشی به منظور معرفی بهائیان به عنوان یک «دیگری» خطرناک بود که گاهی علیه اسلام و گاهی علیه ایران و منافع آن، فعالیت کرده و در نتیجه شایسته مجازا‌ت‌اند. این روایت‌ها امروز نیز در خدمت سرکوب بهائیان ایران قرار دارد و پس از انقلاب اسلامی بسیاری از بهائیان با چنین اتهام‌های بی‌اساسی، در دادگاه‌هایی که امکان دفاع از خود را نداشته‌اند، زندانی و حتی اعدام شدند.

چنین اتهام‌هایی در فضاها و قالب‌های مختلفی طرح شده است. در دوران قاجار و پهلوی، این اتهامات عمدتا از منابر و مساجد شروع، در فتاوی و روزنامه‌ها ادامه، و از طریق برنامه‌های رادیویی به اوج خود رسید. در دهه‌های اخیر نیز برنامه‌های تلویزیونی همچون سریال و فیلم، فضای اینترنت و همچنین شبکه‌های اجتماعی به ابزاری جهت نفرت‌پراکنی علیه بهائیان تبدیل شده است.

با وجود تنوع در سبک و نحوه‌ ارائه‌، اغلب اتهاماتی که علیه بهائیان مطرح می‌شود از الگوی مشترکی پیروی می‌کند که در ادامه به برخی از ویژگی‌های آن اشاره می‌شود:

*استناد به نقل‌قول‌های نیمه، اشتباه، یا خارج از زمینه از آثار بهائی:
یکی از شیوه‌های رایج نفرت‌پراکنی علیه بهائیان، استناد به آثار بهائی (نوشته‌های بهاءالله، عبدالبهاء، شوقی افندی و بیت‌ العدل اعظم) است. شیوه نفرت‌پراکنی حکومتی با ارجاع به متون بهائی، در پی القای احاطه علمی به باورهای بهائیان است و تلاش دارد که مخاطب خود را متقاعد کند که به صورت «تخصصی» اعتقادات بهائی را مطالعه کرده و فعالیت‌های بهائیان را می‌شناسد. در این زمینه، معمولا استفاده از جملات نیمه‌کاره، ترجمه‌های نادقیق یا عبارات خارج از متن، معنای اصلی آثار بهائی را واژگون کرده و اعتقادی را به آئین بهائی نسبت می‌دهند که نه تنها با باورهای بنیادین بهائی - همچون برابری انسان‌ها و یا برابری زن و مرد، یا هماهنگی علم و دین- در تضاد است، که با عملکرد افراد و جوامع بهائی و همینطور تاریخ نزدیک به دویست ساله جوامع بهائی در سراسر عالم نیز همخوانی ندارد. چنین نقل قول‌هایی معوج، عمدتا صدها عبارت دیگر از آثار بهائی را که به صورتی واضح در تضاد با نتیجه‌گیری اشتباه‌ از معنای یک عبارت است، نادیده می‌گیرد.
*استناد به رفتار یا گفته‌های افراد بهائی یا افراد منتسب به اعتقاد بهائی:
استناد به اعمال برخی از افراد بهائی و یا منتسب به خانواده‌های بهائی و تعمیم آن به کل جامعه یا اعتقادات بهائی، یکی دیگر از شیوه‌های مرسوم برای زیر سوال بردن باور بهائی است. سوال اینجاست که آیا از «اعمال و رفتار» افراد بهائی و یا منسوبان‌شان، که به زعم اتهام‌زنندگان اشتباه است، می‌توان چنین استنتاج نمود که «نظام اعتقادی» او اشتباه است؟ اگر چنین روشی پسندیده است، کدام دین و اعتقادی را می‌توان یافت که هیچ یک از باورمندان آن، مرتکب اشتباهی نشده باشند؟ این در حالی است که برخی اتهاماتی که نفرت‌پراکنان حکومتی به بعضی از افراد بهائی وارد می‌کنند به زعم ایشان نوعی «کاستی» یا «ایراد» تلقی می‌شود، در حالی‌که در نظر بسیاری دیگر همان رفتارها حرکتی در جهت دفاع از آزادی، عدالت و گسترش حقیقت دیده می‌شوند.
*استناد به منابع جعلی، مخدوش و حاشیه‌ای:
یکی از روش‌های تکرار‌شونده و مورد استفاده‌ علیه بهائیان، استناد به منابعی است که اصالت آنها توسط محققین طراز اول زیر سوال برده شده و جعلی بودن آن‌ها ثابت گشته است. نادیده گرفتن برخی از منابع که به صورتی واضح در خلاف جهت اتهامات وارده بر بهائیان است و یا استناد به منابعی که توسط مخالفین آئین بهائی و با غرض نوشته شده است، یکی دیگر از حربه‌های افرادی است که بدون رعایت ضوابط پژوهشگری منصفانه، علیه بهائیان، اعتقادات و تاریخ‌ آئین بهائی می‌نویسند. در ایران، بهائیان هیچ‌گاه تریبونی رسمی برای دفاع از خود در برابر اتهاماتی که به آن‌ها از سوی حکومت یا علمای مذهبی وارد شده نداشته‌اند. طبیعتا هیچ‌گاه نیز فرصتی به ایشان برای معرفی اعتقادات خود داده نشده است. از این رو همواره، قلم در دست مخالفان آئین بهائی بوده و ایشان راوی فکر و اعتقادات بهائیان بوده‌اند.
*معوج نشان دادن انگیزه خدمات بهائیان:
دسته‌ای دیگر از نفرت‌پراکنی‌ها علیه بهائیان سعی در آن دارد که با معوج نشان دادن انگیزه بهائیان، زمینه را برای سرکوب آن‌ها تسهیل کنند. آئین بهائی، دینی است که آموزه‌ها و اصول اجتماعی را در کنار عبادت و پرستش خداوند و تلاش برای رشد معنویت قرار داده است. هر زمانی که بهائیان برای به کاربستن این آموزه‌های اجتماعی تلاش کرده‌اند، اتهاماتی متوجه ایشان شده است. برای مثال باور به برابری زن و مرد و ترویج آن، تنها یک باور اجتماعی و بخشی از مسئولیت شهروندی‌ بهائیان نیست بلکه بخشی از اعتقاد دینی ایشان است. به همین دلیل بهائیان از ابتدای گسترش آئین بهائی در ایران، بر اهمیت تعلیم و تربیت عمومی و تاسیس مدارس دخترانه تاکید داشتند؛ زیرا ترویج برابری زنان و مردان، بخشی از دین‌ورزی بهائیان بوده است. برخی از حملات به بهائیان، چنین تلاش‌های انسان‌دوستانه‌ای را با هدف جذب افراد در نظر می‌گیرد یا به آن برچسب ترویج بی بندوباری و تضعیف بنیاد خانواده می‌زند. چنین روایتی، تمامی اقدامات انسان‌دوستانه و خدمات اجتماعی بهائیان را که بخشی از باور و اعتقاد آن‌ها است با سوءظن نگاه می‌کند. این درحالی‌ است که بهائیان با جامه عمل پوشاندن به اصل برابری زنان و مردان و گسترش آن، در پی ایجاد جامعه‌ای عادلانه‌ و مترقی هستند.
*ایجاد هراس نسبت به ساختار اداری جامعه بهائی:‌
غیرقابل انکار است که جوامع چند هزار، چند صد هزار یا حتی چند میلیونی بهائیان در کشورهای مختلف، نیاز به نوعی ساختار برای مدیریت و انجام امور رایج آنان دارد. بدیهی است که هر جامعه مذهبی، برای انجام امور تربیتی و امور جاری خود نظیر موارد مربوط به تولد، ازدواج و طلاق و مرگ نیاز به سازو کاری، هر چند ابتدایی دارد. علاوه بر این، جامعه بهائی، برای اداره فعالیت‌های خود، همچون تقویت جوامع محلی متحد، پروژه‌های توسعه اجتماعی و اقتصادی با هدف کمک به پیشرفت مادی جوامع، مشارکت در گفتمان‌های سازنده اجتماعی در سطوح مختلف محلی تا بین‌المللی، نیز به ساختارهایی نیاز دارد. به دلیل آنکه در آئین بهائی طبقه روحانی - همچون آخوند، کشیش، خاخام، موبد و … - وجود ندارد، تمامی امور جامعه بهائی از طریق جمع‌هایی مشورتی صورت می‌گیرد که افراد بهائی به صورتی دموکراتیک اعضای آن را برای مدت مشخصی انتخاب می‌کنند. این ساختار اداری دموکراتیک در سطح محلی (شهر یا روستا)، ملی و جهانی وجود دارد و توسط افراد بهائی که به صورت موقت، و در انتخاباتی آزاد، و برای مدتی محدود انتخاب می‌شوند، اداره می‌شوند. وظیفه این موسسات، کمک به افراد و جوامع محلی است تا بتوانند حیات فردی و اجتماعی خود را بر طبق اصولی سازماندهی کنند که به رفاه و سعادت بشری کمک می‌کند. برخی از حملات به بهائیان، تلاش برای ایجاد بی‌اعتمادی، بدبینی، هراس و ابهام نسبت به عملکرد چنین ساختار دموکراتیک مشورتی‌ای است. توصیف کردن موسسات اداری بهائی، با عناوینی چون «دولت در دولت» و یا توضیح انگیزه این موسسات تحت عنوان تسخیر قدرت، تصویری واژگون از ماهیت و هدف موسساتی است که ماهیتی دموکراتیک داشته و سازوکاری برای اداره امور جامعه‌ای است که توسط خود آن جامعه انتخاب شده‌اند. این حملات، هر چند بیشتر از سوی متعصبین مذهبی صورت می‌گیرد، اما با یادآوری تجربه ناخوشایند حکومت مذهبی در ایران، تلاش دارد تا اینگونه القا کند که بهائیان به دنبال کسب قدرت هستند. این در حالی است که آثار بهائی در عین تشویق بهائیان به مشارکت مدنی و بهسازی اجتماع، به صراحت آن‌ها را از هرگونه تلاش برای کسب قدرت سیاسی بر حذر داشته است.

نمونه‌های فوق، تنها برخی از روش‌هایی است که به اشکال مختلف و در فضاهای متفاوت مورد استفاده قرار می‌گیرد تا بتواند ایرانیان از اقشار مختلف را، چه مذهبی و چه غیرمذهبی، قانع کنند که بهائیان باید از حقوق شهروندی خود محروم شوند. هر چند استفاده از چنین شیوه‌هایی، با توجه به بی‌اعتباری این اتهامات در جهت سرکوب بهائیان و سایر گروه‌های دگراندیش، دیگر به طور وسیع مورد قبول قرار نمی‌گیرد، اما همچنان منطقی دیگرستیز را نشان می‌دهد که مقتضیات همزیستی مسالمت‌آمیز را به رسمیت نمی‌شناسد و در پی سرکوب و طرد گروهی از شهروندان است؛ شهروندانی که با این نفرت‌پراکنی‌ها نه تنها از حقوق شهروندی خود محروم می‌شوند، که از ظرفیت‌هایشان در راه اعتلای کشور نیز استفاده‌ای نمی‌شود.