ازدواج با محارم؟ یکی دیگر از اکاذیب ساختگی برعلیه جامعۀ بهائی

ازدواج با محارم؟ یکی دیگر از اکاذیب ساختگی بر علیه جامعۀ بهائی

ویستا نیک زاد

یکی دیگر از اکاذیبی که بعضی سعی می‌کنند از طریق آن، افکار عمومی را بر علیه جامعۀ بهائی تحریک کنند آن است که بهاییان با محارم خود ازدواج می‌کنند! دلیلی که برای این مدّعای ساختگی ارائه می‌شود آن است که در کتاب اقدس این عمل نهی نشده است به جز در مورد زن پدر. واضح است که ادّعای ازدواج بهاییان با محارم خود دروغی زشت و نفرت‌انگیز است و هر کسی که کوچک‌ترین شناختی از بهائیان داشته باشد به بطلان این مطالب دور از واقع آگاه است.

امّا برای پاسخ به این که چرا حکم ازدواج با محارم در کتاب اقدس- به جز در مورد زن پدر- ذکر نشده اجازه بدهید ابتدا قرآن کریم و روش آن را ملاک قرار دهیم: در سایت «اندیشه قم» که پایگاه پاسخ‌گویی به شبهات اسلام است در مورد احکامی که در قرآن نیامده است می‌خوانیم: «قرآن، كليات و اصول احكام را بيان نموده است، و آنچه مشهور است تعداد آيات قرآن كه مربوط به احكام مي‌شوند حدود پانصد (۵۰۰) آيه مي‌باشد و حال آن كه تنها مسائلي كه مربوط به فروعات نماز مي‌باشند حدود ٢٠٠٠ مسئله مي‌باشد، از اينجا نتيجه مي‌گيريم كه تمام جزئيات احكام و فروعات آن در قرآن وارد نشده است (سایت مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات «اندیشه قم») و در پاسخ به این سؤال که چرا نام ائمه در قرآن نیامده پاسخ‌گویی چنین آغاز می‌شود: «خيلي از مسائل ريز احكام و اخلاق و بعضي مسائل اصول در قرآن بيان نشده است مثل ركعات نماز، جزئيات زکات». در پاسخ به این که چرا نام امام علی در قرآن نیامده نیز دلایلی ذکر می‌شود. دلیل دوّم بدین قرار است: باید توجّه داشت كه مسأله ولادت و خلافت علی ـ علیهالسّلام ـ معیار شناخته شده مؤمنان واقعی از دیگران بوده است. منظور این است که بخاطر امتحان مسلمانان این قضیه دقیقاً ذکر نشده تا به این وسیله مؤمن حقیقی از غیر حقیقی مشخّص شود.

باید دید که چگونه مسلمانان عدم ذکر نام جانشین حضرت محمّد را (که چنین اهمیّت والایی دارد) به دلیل امتحان بندگان می‌دانند - که نتیجه‌اش تفرقه‌ای بزرگ در عالم اسلام است و هنوز هم پس از ١۴٠٠ سال گریبان‌گیر این امّت است- امّا نوبت به دیانت بهائی که می‌شود این گونه موارد را نمی‌توان حمل بر امتحان کرد. تعداد رکعات نماز که ستون دین است در قرآن نمی‌آید، همچنین آیات آن و تعداد دفعاتی که باید در روز خوانده شود و… (با این که نماز اسلامی مسبوق به سابقه نبوده و به دلیل بدیع بودن قاعدتاً باید کامل ذکر می‌شد) این مسئله از نظر مسلمین بلامانع است امّا حکم حرمت ازدواج با محارم که مسبوق به سابقه بوده، قبلاً در قرآن نهی شده و در دین بهائی به علّت نهی شدن آن در کتب آسمانی پیشین، بدیهی بودن حکم و معمول نبودن آن در جامعه، مجدداً وضع نگردد- برای بعضی این نتیجه را می‌دهد که پس بهائیان چنین می‌کنند.

شاید عدّه‌ای بگویند مطالبی مانند ولایت، جزو احکام و به اهمیّت آن نیستند و در مورد احکام هم فقط جزییات است که ذکر نشده. در پاسخ باید گفت احکامی نیز وجود دارد که اصولاً در قرآن نیامده مثل حجاب و فقها برای استنتاج آنها از منابع دیگر استفاده کرده‌اند. همچنین احکام زنای محصنه، زنای با محارم، ارتداد، حکم حرام بودن استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر، لواط، مساحقه (که در این مورد حتّی آیه‌ای دال بر ذم آن هم وجود ندارد چه برسد به حد آن)، قیادت، سِحر، سن تکلیف، موسیقی و… نمونه‌هایی هستند از احکامی که در قرآن وجود ندارند. اساساً نفس وجود داشتن قوۀ مقننه در کشورهای اسلامی به این معنی است که قوانین و احکام زیادی هستند که در قرآن وجود ندارند ولی می‌توان آن‌ها را نتیجه گرفت. حکم اختلاس یا کلاه برداری در قرآن وجود ندارد پس باید نتیجه بگیریم که همۀ مسلمانان اختلاس می‌کنند یا کلاه بردارند؟ آیا نباید عواملی مانند معمول نبودن این اعمال را در زمان نزول قرآن مدّ نظر داشت؟ اگر استفاده از مواد مخدر در قرآن منع نشده یعنی همۀ مسلمانان معتادند یا حد اقل مجاز به استفاده از مواد مخدر؟ چنین احکامی را سیستم حقوقی هر مملکت تعیین و منع می‌کند. همچنین است جزئیات مربوط به ازدواج. در مورد ازدواج با محارم واضح است که به علّت وجود حکم در اسلام و بدیهی بودن آن و از طرف دیگر معمول نبودن آن در زمان ظهور حضرت بهاءالله دلیلی برای ذکر آن وجود نداشته.

امّا اهل اسلام عقیده دارند در مواردی که حکم صریح در قرآن وجود ندارد با استفاده از چهار منبع می‌توان به استنباط احکام پرداخت: قرآن، سنت، اجماع و عقل. بگذارید ببینیم اگر با همین ملاک‌ها در دین بهایی بخواهیم به استنتاج این حکم بپردازیم چه نتیجهای عایدمان می‌شود؟ به جای قرآن باید کتاب اقدس (کتاب آسمانی بهائیان) را جایگزین کنیم. با توجّه به آیاتی که در مورد اهمیّت عفت و عصمت در این کتاب آمده پُر واضح است که ازدواج با محارم با رعایت عفت و عصمت و دیگر احکام کتاب اقدس سازگاری ندارد. سنّت: اگر چنین روش زشتی مجاز می‌بود باید حداقل یک مورد از آن در بین بهاییان در این ١٧٠ سال مشاهده می‌شد که چنین چیزی وجود ندارد. از طرف دیگر حضرت عبدالبهاء که جانشین شارع دین بهایی هستند و می‌توان مقام ایشان را تقریباً معادل با مقام ائمه در اسلام دانست (همانطور که مسلمین در مواردی که حکمی در قرآن وجود ندارد به احادیث رجوع می‌کنند بهائیان هم به نصوص حضرت عبدالبهاء مراجعه می‌کنند) جواب این سؤال را مشخّص کرده‌اند: «در خصوص حرمت نکاح پسر به زوجات پدر مرقوم نموده بوديد صراحت اين حکم دليل بر اباحت ديگران نه مثلاً در قرآن مي‌فرمايد «حرّمت عليکم الميته و الدم و لحم الخنزير» اين دليل بر آن نيست که خمر حرام نه و در الواح سائره بصريح عبارت مرقوم که در ازدواج حکمت الهيّه چنان اقتضا می‌نمايد که از جنس بعيد باشد يعنی بين زوجين هر چند بُعد بيشتر سلاله قويتر و خوش سيماتر و صحّت و عافيت بهتر گردد و اين در فن طب نيز مسلّم و محقّق است و احکام طبّيه مشروع و عمل بموجب آن منصوص و فرض لهذا تا تواند انسان بايد خويشی به جنس بعيد نمايد» (مکاتیب عبدالبهاء، جلد ٣، صفحۀ ٣٧٠)

پس وقتی مبیّن نصوص دیانت بهائی در مکاتیب خود که به دلیل مکتوب و مستند بودن جای هیچ گونه چون و چرایی ندارد حرمت این مسئله را مشخّص می‌کند دیگر جایی برای بحث نمی‌ماند. در این بیان اشاره‌ای ضمنی می‌فرمایند به این که چون مراجعه به طبیب حاذق از احکام کتاب اقدس است و اطبا ازدواج فامیلی نزدیک را رد می‌کنند پس آیات کتاب اقدس به طور غیر مستقیم این عمل را رد می‌کنند.

اجماع: این امر در دیانت بهایی وجود ندارد ولی شاید بتوان بیت‌العدل را تا حدّی معادل یا شبیه آن دانست. یعنی در موارد غیرمنصوصه اعضاء بیت‌العدل با مشورت هم به وضع احکام لازمه می‌پردازند. احتمالاً با توجه به نص فوق، یکی از بهائیان در مورد حدّ اقارب (نزدیکان) از بیت‌العدل سؤال می‌کند. از قرائن چنین بر می‌آید که بیت‌العدل نیز با فرض این که بر اساس بیان حضرت عبدالبهاء حرمت این امر واضح است در مورد اقارب (طبقات دورتر از نامادری) در پیام 15 ژانویه ١٩٨١ اظهار می‌دارند که: «… معهد اعلی، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب‌، مقتضی نمی‌داند…» دقّت فرمایید که نفرموده‌اند محارم (زیرا حرمت آن واضح است). فرموده‌اند اقارب یعنی فامیل‌های نزدیک مثل پسر خاله، دختر خاله و…

عقل: و بالاخره عقل. وقتی حرمت ازدواج با زن پدر ذکر شده طبعاً طبقات ماقبل آن نیز از این حرمت برخوردارند. هم عقل این طور حکم می‌کند هم ادیان پیشین. اصولاً ادیان به دنبال هم می‌آیند و یکدیگر را کامل می‌کنند. همانطور که هر چه در کتاب کلاس اوّل دبستان آمده دیگر لزومی ندارد که در کتاب دوم هم قید شود (چون فرض بر این است که دانش‌آموزان آن را فرا گرفته‌اند) به همین ترتیب کل تورات در قرآن و کل قرآن در اقدس باز نویسی نمی‌شود. اگر می‌شد آن وقت ایراد می‌گرفتند که چرا تکراری است؟ کما این که مخالفین اسلام فقط به خاطر شباهت بعضی احکام قرآن و تورات، قرآن کریم را مأخوذ از تورات دانسته‌اند و تهمت‌های ناروایی به رسول اکرم زده‌اند. بنا براین منطقی است که فقط احکامی که نسبت به دین قبل تغییر کرده‌اند بار دیگر به صورتی تغییر یافته ذکر گردند.

امید است خوانندگان این سطور نیز که از بلوغ و آگاهی برخوردارند با انصافی که در وجودشان هست این مطلب را در یابند که اگر کسی بخواهد با اسلام هم همان‌طور که بعضی مسلمین با دیانت بهائی معامله می‌کنند مواجه شود، یعنی این روش را از آنها یادگرفته علیه اسلام به کار برد، راه را برای توهین به این دیانت نازنین هموار کرده است.

برگرفته از وب‌سایت «نقطه‌نظر»