چرا حکومت ایران اصرار دارد که آئین بهائی دین نیست؟

مؤژان مومن و سلیم وایانکور

نسخه‌ی اصلی این مقاله به زبان انگلیسی در تاریخ 12 اوت 2022 در سایت ایران وایر و ترجمه‌ی آن در سایت بهائیان در آئینه مطبوعات در دسترس می‌باشد.

بر طبق گزارش ایران وایر ۱۲۸ شهروند بهایی در طی دو هفته‌ی گذشته، در ایران، مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند و این تعداد تقریباً روزانه رو به افزایش است. این صدمات به طرقِ مختلف دستگیری و زندانی کردن، یورش به محل سکونت و کسب‌و‌کار، و یا همانند گذشته به اِعمال محرومیت از آموزش عالی بوده است.

در روز یازدهم مرداد‌ماه در روستای روشنکوهِ استان مازندران، حدود ۲۰ هکتار از زمین‌های‌ بهاییان مصادره گردید و قسمت اعظم آن با بولدوزر تخریب شد و این در حالی بود که برای متفرق کردن اهالی و ناظران بر آنان اسپری فلفل پاشیده شده و به سمتشان تیراندازی گردید. به‌علاوه، سه تن از رهبران سابق جامعه، مهوش ثابت، فریبا کمال آبادی و عفیف نعیمی، پس از گذراندن حکم ناعادلانه‌ی ده سال حبس ، مجدداً بازداشت شدند و وزارت اطلاعات، پیروان این آئین را به جاسوسی متهم و آنان را عامل «استعمار» و دست نشانده‌ی«اسرائیل» خوانده است. همچنین دولت ایران، بهائیان را متهم به تلاش در «نفوذ به مهدکودک‌ها» کرده است.

اخیراً ایران وایر با موژان مومن، مورخ و محقق، گفتگویی داشته است که در آن درباره‌ی آئین بهائی و جایگاه امروز آن در ایران، نظر مردم ایران نسبت به سرکوب‌‌های اخیر، علت وقوع آن‌ها از دیدگاه جمهوری اسلامی، و اینکه این سرکوب‌ها به چه چیزی ختم خواهد شد، با ایشان صحبت کرده‌است. نیمه‌ی اول این بحث اوایل این هفته منتشر شد.

سؤال: نظر ایرانیان درباره‌ی آزار و اذیت بهائیان چیست؟

در کشوری که کسی نمی‌تواند در خیابان‌ها نظرسنجی کند، قضاوت درباره‌ی چگونگی افکار عمومی در مورد بهائیان دشوار است. اما حدس من این است که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران از اقدامات دولت حمایت نمی‌کنند. این اقدامات توسط تعداد معدودی افراطی صورت می‌گیرند که این حق را به‌خود می‌دهند تا نظراتشان را بر بقیه‌ی مردم تحمیل کنند. این قضیه شبیه اتفاقاتی است که در افغانستان، عراق، سوریه، و بسیاری از نقاط دیگر جهان رخ داده است؛ و در آن گروه کوچکی، دیدگاه‌های مذهبی خود را بر کلِ جمعیت تحمیل کرده‌اند.

اما بازهم نمی‌توان با قاطعیت در این مورد سخن گفت زیرا ما از نظرات روستاییان در ایران بی‌خبریم؛ کسی به سراغ دیدگاه آنان نمی‌رود، و هیچکس نیز نمی‌تواند بی دردسرِ مسئولین از آن‌ها چیزی بپرسد. بنابراین هیچ مدرکی هم دالّ بر تمایل و تقاضای مردم روشنکوه خواهان در پاکسازی روستای خود وجود ندارد؛ چه که این تصمیمی بوده که به توسط فرد دیگری در خارج از منطقه گرفته شده و به اجرا درآمده است و روستاییان احتمالاً از این که این قبیل اعمالِ وحشیانه که به نام آن‌ها انجام شده در وحشت و هراسند.

و امّا در مورد نظر عموم مردم ایران، دانستن آن نیز دشوار است، زیرا هر‌ زمان که مخالفتی اوج گیرد ، به سرعت سرکوب می‌شود. ولی یقیناً در شهر‌ها اختلاف‌نظر گسترده‌ای با دولت بر سر سیاست‌های حکومت وجود دارد، اما دولت همواره مراقب بوده که روستا‌ها را از شهر‌ها جدا کند تا نارضایتی‌ها به روستا‌ها سرایت ننماید…. البته بخش‌های فقیرتر شهر‌ها ممکن است بیشتر از دولت حمایت کنند، زیرا دولت آن‌ها را با مواد غذایی و سایر کمک‌ها تأمین می‌کند. آنچه در واقعیت می‌بینید طبقات متوسط، دانشجویان و غیره هستند که به خیابان‌ها می‌آیند و شورش و اعتراض می‌کنند.

اما آنچه می‌توان گفت این است که حمایت بی‌سابقه‌ای از بهائیان از سوی عموم مردم ایران در داخل و خارج از کشور، در شبکه‌های اجتماعی و در قالب اظهارات سازمان‌های مختلف صورت گرفته است. افراد و سازمان‌هایی که قبلاً هرگز مخالفت خود را با آزار و اذیت بهائیان و حمایت از ایشان ابراز نکرده‌اند، اکنون این کار را انجام داده‌اند. این مسئله باید برای دولت ایران بسیار ناامید‌کننده باشد.

سؤال: شما در گذشته درباره‌ی نسل‌کُشیِ «فرهنگی» یا خطر کُشتارِ «خاموش» بهائیان در ایران نوشته‌اید. آیا رویدادهای اخیر باعث پیشبرد این خطر می‌شوند؟

در پاسخ به این سؤال باید از دو مفهوم جداگانه صحبت کرد، یکی نسل‌کشی فیزیکی و دیگری نسل‌کشی فرهنگی. در سند محرمانه‌ای که در سال ۱۹۹۱ تنظیم و به امضای رهبر جمهوری اسلامی ایران، سید علی خامنه‌ای، رسیده است؛ شاهدِ تعیین خط مشیِ جدیدِ رژیم در چگونگی برخورد با بهائیان و جلوگیری از پیشرفت و توسعه آنان و نیز تغییر سیاست‌های دولت از نسل‌کشی فیزیکی هستیم. زیرا مقامات حکومتی متوجه شده‌اند که نه مردم ایران برای این کار آماده هستند و نه جامعه‌ی بین‌المللی تحمل کشتار را خواهد داشت. دولت در عوض راه نسل‌کشی فرهنگی را در پیش گرفته و در صددِ از بین بردن هر گونه نشانه‌ای از بهائیان در کشور است. این کشتارِ خاموش شامل پاکسازی و اخراج بهائیان، نابودیِ اماکن مقدس و متبرک ایشان و تلاش برای اعمال هر بیشتر محدودیت‌ها بر بهائیان و محصور کردن ایشان در انزوای فرهنگی است که در نتیجه به علت گرفتن فرصت پیشرفت یا توانایی داشتن زندگی عادی به‌خودیِ خود از صحنه‌ی‌ جامعه حذف و سرکوب می‌شوند.

سؤال: آیا دولت ایران در اهداف خود موفق است؟

مقامات به وضوح در هدف خود در جهت برهم زدن جامعه‌ی بهائی، و زندگی تک تک پیروان این آئین موفق بوده‌اند. اما تاکنون بهائیان هم در برابر این فشارها مقاومت زیادی از خود نشان داده‌اند. در طی این سال‌ها هرگز شاهدِ انصرافِ دینیِ جمعیِ بهائیان نبوده‌ایم – بهائیان محکم و استوار مانده و هم‌چنان در برابر فشارها ایستادگی کرده‌اند. امّا محتملاً تحولات اخیر حاکی از تلاش جدید دولت در جهت اِعمالِ فشار بیشتر بر بهائیان و وادار ساختن آنان به انصراف دینی گروهی است که راهِ حل ایده‌آلی برای دولت به‌شمار می‌رود. در این‌صورت، تعداد زیادی از بهائیان بدون آنکه کشته شوند دین خود را انکار می‌کنند و حکومت ایران نیز توسط جامعه‌ی بین‌المللی محکوم نمی‌شود. در عین‌حال، ادعای دولت مبنی بر اینکه بهائیت اصلاً یک دین نیست، بلکه یک جنبش سیاسی است به راحتی توجیه می‌گردد.

سؤال: دولت چه اصراری دارد که بهائیت دین نیست؟

برای این اصرار، دلایل متعددی وجود دارد. اول اینکه اگر مقامات موافقت نمایند که بهائیت یک دین است، باید از نظر تاریخی قبول کنند که بهائی دین جدیدی است که بعد از اسلام آمده و بنابراین همه‌ی مسلمین باید از آن پیروی نمایند، چه که دیدگاه و منطق اسلامی از آغاز ‌چنین بوده است.

دلیل دیگر آن‌که، اگر این اجازه را بدهند، جهان‌بینی روحانیون اسلامی و افرادی که از آن‌ها در جامعه‌ی ایران حمایت می‌کنند، تهدید می‌شود. این جهان‌بینی با آیین‌ها و نمایش‌های مذهبی مردمی شکل می‌گیرد که ۹۰ درصد آنچه در این نمایش‌های شورانگیز می‌گذرد، حول محور شهادت امام حسین در کربلا و در روز عاشورا، که مقدس‌ترین روز سال است، می‌چرخد. به‌علاوه، روزهای مقدس مشابه دیگری هم در هر ماه به‌مناسبت وفات و شهادت سایر امامان رخ می‌دهد که همه‌ی این روزها در ایران به تعطیلات رسمی تبدیل شده و با گریه، شور و شیون ، خودزنی و امثال آن همراه است.

اسلامِ شیعه دینی است که در آن مورد تبعیض و آزار مذهبی قرار گرفتن، ایستادگی در برابر ظلم و به شهادت رسیدن در راه اعتقادات، یعنی همان رفتاری که امام حسین از خود نشان داد، نشانه‌ی حقانیتِ دین است. بنابراین، جامعه‌ی بهائی نیز که همواره در معرض آزار و اذیت قرار داشته، و حتی بسیاری از بهائیان پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ به شهادت رسیده‌اند، و اکنون نیز در محکم و استوار در مقابل تبعیض‌ها مقاومت می‌کند، بر طبق همان منطق شیعی، یک دین واقعی است.

در نتیجه، با پیروی از این منطق، برای سرانِ حکومت ایران بسیار دشوار است که در انظار عمومی، به عنوان محرکین آزار و اذیت یک دین واقعی معرفی شوند. اما چنانچه بهائیت یک جنبش سیاسی و نه یک آئین مذهبی معرفی گردد، آزار و اذیت پیروان آن قابل توجیه و منطقی است. ولی اگر آنها به اعتبار جهان‌بینی خودشان یک دین واقعی هستند، پس مقاومت بهائیان نماینده‌ی برحق بودن آنهاست؛ زیرا نشانگر حقیقت شیعه‌ی امامیه و بخشی از تاریخ اسلام است. این وضعیت سبب نگرانی شدید رهبران روحانی جامعه گشته است، زیرا هرچه بیشتر بهائیان را آزار می‌دهند، آنان مقاوم تر می‌شوند، و این ایستادگی حقانیت آئین بهائی را بیشتر نشان می‌دهند.

سؤال: بهائیان واکنش جامعه بهائی در ایران را «مقاومت سازنده» توصیف می‌کنند. این پاسخ را چگونه توجیه می کنید؟

مقاومتِ جامعه‌ی بهائی ایران فقط در برابر آزار و اذیت و انصراف از اعتقاداتشان است. اما جنبه‌ی سازنده‌ی آن، توجه به جامعه‌ی وسیع‌تر و جستجو در یافتن همفکران و افراد خیرخواه و نیک‌اندیش دیگری است که همراه بهائیان، آماده‌ی انجام فعالیت‌های خیرخواهانه‌ای نظیر برگزاریِ کمپین‌های سوادآموزی، کمک به فقرا، یاری به زلزله‌زدگان و امثال آن‌ها به منظورِ کمک به رفاه افراد جامعه می‌باشند. این اقدامات از دو جهت تأثیر عمده‌ای دارد.

اول، این‌که عموم مردم می بینند که اتهاماتی که در مورد بدی و بداندیشی بهائیان از طرف دولت به آن‌ها نسبت داده شده، صحت ندارد. من فکر می‌کنم مردم ایران به مرحله‌ای رسیده‌اند که دیگر حرف‌های دولت را باور نداشته و دریافته‌اند که بهائیان شهروندانِ مثبت‌نگری هستند که هدفی به‌جز خدمت به جامعه ندارند.

دوم، آن‌که از طریق این خدمات جمعی، بهائیان از انزوای فرهنگی خارج می‌شوند و با دیگران می‌آمیزند. زیرا دولت همواره سعی در منزوی ساختن بهائیان دارد. البته ممکن است این یک انزوای جغرافیایی نباشد، اما به یقین این یک انزوای فرهنگی است که با اخراج بهائیان از دانشگاه‌ها، اخراج آنها از ادارات دولتی و خصوصی، قطع ارتباط آنها با بقیه‌ی اقشار جامعه صورت می‌گیرد. امّا با ایجاد پیوند با گروه‌های همفکر، بهائیان از این انزوای فرهنگی خارج شده و تلاش‌های دولت برای منزوی ساختن آنان باطل می‌گردد.