تجدید ادیان یک ضرورت است
فیض یزدان همچون ذات او جاودان است و نمودن راه بر طالبان به مقتضای درک و توانشان سنتی تغییرناپذیر1 و بیپایان تعالیم آسمانی همچون داروئی شفابخش برای آلام و امراض جوامع انسانیند ولی دردها و درمانهای هر دوران متفاوتند و غیر همسان و نمیتوان داروی درد قدیم را برای درمان امراض جدید بکار برد. همچنین واضح است که پیامبران مربیان روحانی بشریتند پس درسهای ایشان به تناسب رشد عقل و آگاهی و شیوه زندگی مخاطبین متحوّل میگردد.
چنانچه پیامبر اسلام فرمودهاند: أمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم2 یعنی ما پیامبران مأمور شدهایم تا با مردم به فراخور عقلشان سخن گوئیم. پس نمیتوان به آموزشهای دورانهای پیشین بسنده نمود و از رشد ظرفیتهای عقلی و آگاهیها و قابلیتهای امروز چشمپوشی کرد. از این گذشته به مرور زمان تعالیم پیامبران دستخوش تغییرات و انحرافاتی میگردند که دیگر خلوص و شفافیت و کارائی خود را از دست میدهند3 و تجدید آنها در فواصل زمانی مناسب امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. لزوم نسخ و کنار گذاشتن بسیاری از احکام قرآن و شرع امری است که روحانیون اهل انصاف و تحقیق نیز بدان اذعان نمودهاند4 و قوانین گذشته را غیر قابل پذیرش و اجرا خواندهاند. قرآن نیز خود بر این مسئله تأکید دارد…: ما کان لرسول ان یأتی بآیۀ الا باذنه لکل أجل کتاب * یمحو الله مایشاء و یثبت و عنده أم الکتاب.5
یعنی هیچ پیامبری بدون اجازه او آیهای نمیآورد (تا زمان آن فرا نرسیده باشد) برای هر زمانی کتابی است و خداوند آنچه را بخواهد (از کتاب قبل) محو مینماید و آنچه را بخواهد تثبیت میکند و مادر کتاب نزد اوست.
اعتقاد به قطع هدایت الهی و ختم ظهور فرستادگان او به منزله محدود دانستن دریای بیکران علم و حکمت یزدانی است و بدان معناست که خداوند هر آنچه در خزانه6 علم و فضل خویش داشته ظاهر نموده و دیگر چیزی برای آموختن به انسانها ندارد و کلمات الهی که اگر دریاها مرکب شوند7 قادر بر نگاشتن آن نیستند تماماً نوشته شده و یا اینکه به تعبیر قرآن8 دست خداوند برای هدایت بیشتر انسان بسته است که این کفری آشکار است.
همه دین خود را آخرین دین می دانند
قرنهاست که کثیری از پیروان ادیان مختلف به سبب دلبستگیشان به کتب آسمانی که در دست دارند و به استناد برداشتهای ناصوابی که از متون مقدّس خویش نمودهاند9 راه دریافت هدایات جدید را بر دلهای خود بستهاند و در طی اعصار از شناسائی پیامآوران زمانشان محروم ماندهاند و دین خود را آخرین دین شمردهاند.10 مسلمانان نیز علی رغم هشدارهای قرآن11، از این قبیل استنباطات مستثنی نبودهاند و در نهایت همانگونه که پیامبر اسلام پیش بینی نموده بود12 مسیر مشابهی را طی نمودند و موعود را با تکذیب و تمسخر و قتل استقبال کردهاند. یکی از سختترین موانع ذهنی که پیروان دیانت اسلام در برابر خود ساختهاند اعتقاد به قطع ارتباط خداوند با انسان از طریق پیامبران است که به استناد مطالبی از قرآن و احادیث به آن معتقد گشتهاند و با وجودی که طی 23 سال نزول قرآن بارها آیات آن توسط پیامبر نسخ گردیده13 گمان نمودهاند که این کتاب الی الابد نسخ نخواهد شد.
اصلی ترین چیزی که موجب چنین سوء برداشتی گردیده آیه 40 از سوره احزاب است: ما کان محمداً أبا أخد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین یعنی محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولکن رسول خداست و خاتم انبیاء.
خاتم النبیین
در نگاه نخست به آیه مزبور این سؤال در ذهن مطرح میگردد که اگر برداشت رایج از خاتم النبیین (پایان دهنده پیامبری) صحیح باشد، ربط عبارت با قسمت اوّل جمله که مربوط به زندگی خصوصی14 پیامبر است در چیست و چرا نکتهای به این اهمیّت که سرنوشت آتی یک امّت را رقم میزند در قرآن تنها یک بار و آن هم در عبارتی چنین بیربط و چند پهلو گنجانده شده. این واقعیت که محمّد هیچ فرزند پسری نداشته چه ربطی به اینکه دیگر پیامبری نخواهد آمد دارد و چرا این دو قسمت با “ولکن” به یکدیگر ربط داده شدهاند؟ بنابراین لازم است که در معنای عبارت تعمّق بیشتری بنمائیم.
تأکید قرآن بر ظهور پیامبران در آینده
در سوره اعراف آیه 34 آمده: ولکل امة أجل و إذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعة و لایستقدمون یعنی برای هر امّتی (پیروان هر دیانتی) پایانی است و وقتی که زمانش فرا رسد ساعتی پس و پیش نخواهد شد.
بلافاصله درآیه بعد میفرمایند: یا بنی آدم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلاخوف علیهم یعنی ای آدمی زادگان، چون که پیامبرانی از شما بیایند و آیات خداوند را بر شما بخوانند پس هرکه تقوی پیشه کرد ترسی نخواهد داشت. شاید از این صریحتر نتوان بر ظهور پیامبران در آینده تأکید ورزید.
و نیز در سورۀ حجر آیۀ 5 میفرمایند: ما تسبق امة أجلها و ما یستأخرون یعنی هیچ امتی اجلش پس و پیش نخواهد شد. در سورۀ یونس آیۀ 49 هم مفهوم مشابهی بیان میگردد…: لکل امة أجل إذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعة
“أمة” به معنای جماعت پیرو یک آئین و یا خودِ آئین است و در هیچ جای قرآن أمة اسلام ابدی خوانده نشدهاند و از فرا رسیدن أجل مستثنی نگشتهاند. برای مشخص نمودن جایگاه أمت اسلام در بین سایر أمتها میفرمایند: کذلک ارسلناک فی أمة قد خلت من قبلها أمم (رعد30) یعنی اینچنین تو را در أمتی فرستادیم که قبل از آن هم أمتهائی بودهاند و نیز میفرمایند: و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهید (بقره 143) اینچنین شما را امتی در وسط قرار دادیم تا گواه بر مردمان باشید و رسول هم گواه بر اعمال شما
در سورۀ یونس آیۀ 47 میفرمایند: و لکل امة رسول فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لایظلمون یعنی برای هر امتی پیامبری است و آنگاه که رسولشان بیاید در میان ایشان به عدالت قضاوت خواهد نمود و ایشان گمراه نخواهند شد. مفهومی مشابه در سورۀ نحل آیۀ 36 آمده: و لقد بعثنا فی کل أمة رسول أن أعبدو الله یعنی در هر امّتی پیامبری برانگیختیم تا خدا را عبادت کنید.
بنابراین اگر اهل انصاف باشیم براحتی میتوانیم نتیجه بگیریم که برای هر دیانتی از جمله اسلام دورۀ زمانی معینی وجود دارد و ادیان و امّتهای دیگر خواهند آمد که کتاب و پیامبر خویش را دارند. متأسفانه اکثر آنان که عنان تأویل و تفسیر قرآن را به دست دارند به هوای نفس خود و یا طمع متاع دنیا15 کلام الهی را از آنچه مفهوم حقیقی آن بوده منحرف میسازند و معنای اصلی آنرا فراموش میکنند16 در صورتی که خداوند تبیین آنرا به خود اختصاص داده17 و دانش تأویل آن را محدود به خود و راسخان در علم دانسته.18 فیالمثل در میان دهها تفسیر منتشره از قرآن تنها تعداد اندکی اشاره به تأکید حضرت علی به قرائت خاتم به فتح (تاء) نمودهاند و از بین آنها تنها یکی و آن هم فقط در نسخه عربی بیان نموده که خاتمالنبیین بنا بر تعبیر حضرت علی به معنای زینت پیامبران است و برای اینکه مورد اعتراض هم قطارانش قرار نگیرد بلافاصله اظهار نموده که البته این مطلب بسیار بعید و دور از ذهن است.19
مقاله اصلی: رابطه دیانت بهائی با دیانت اسلام چگونه است؟
مقالات مرتبط:
- دین الهی یکی است
- دین است و فرقه نیست
- ديدگاه ديانت بهائى نسبت به ديانت اسلام
- تاملی در معنای واژه «اسلام»
- همه میگویند دين ما آخرين دين است
- نگاه بهائی به عبارت خاتمالنبیین
سورۀ اسراء (بنی اسرائیل) آیۀ 77 سنة من قد ارسلنا من قبلک من رسلنا ولا تجد لسنتنا تحویلا شیوۀ ماست اینکه از قبل از تو پیامبرانمان را فرستادیم و هرگز در این شیوۀ ما تحوّلی رخ نخواهد داد. (یعنی در آینده نیز خواهیم فرستاد.) ↩︎
بحار الانوار جلد 74 صفحه 142 ↩︎
اصول کافی جلد 8 ص 308 قال رسول الله ص سیأتی علی الناس زمان لا یبقی من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه یسمون به و هم ابعد الناس منه مساجدهم عامرة و هی خراب من الهدی فقهاء ذلک زمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة و الیهم تعود. یعنی رسول خدا فرمود بر مردم زمانی خواهد امد که از قرآن جز رسم آن و از اسلام جز اسم آن که به آن نامیده میشوند نخواهد ماند. و ایشان از همه کس نسبت به آن دورترند، مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالیست فقها آن زمان بدترین فقها زیر آسمان هستند. از ایشان فتنه خارج میگردد و به خودشان برمیگردد. ↩︎
مقاله تحقیقی از محسن کدیور تحت عنوان “حقوق بشر و روشن فکری دینی” مجلّه آفتاب شماره 28 سال 82 ص 110 بنابراین در شش محور یعنی تساوی حقوقی انسانها و نفی تبعیضهای چهارگانۀ دینی، جنسی ، بردگی و فقهی و آزادی عقیده و مذهب و نفی مجازاتهای خودسرانه، خشن و شکنجه، موضع اسناد حقوق بشر در مقایسه با احکام اسلام تاریخی، قابل دفاعتر، عقلائیتر، عادلانهتر و ارجح است و احکام اسلام تاریخی در این زمان و در این مواضع قابل پذیرش نیست. نیز محمّد مجتهد شبستری، در مطلبی تحت عنوان “قرائت رسمی از دیانت، بحرانها، چالشها، راه حلها” مندرج در مجلۀ راه نو شماره 19 شهریور 77: دین اسلام آن طور که در بسط تاریخی خودش را نشان داده است، نظامهائی که در همه عصرها بتوان با آن زندگی کرد نداشته است و هیچ دینی نمیتواند چنان نظامهائی داشته باشد و اصلاً چنین دعویی معقول نیست. برگرفته از سایت آئین بهائی ↩︎
سوره رعد آیات 38 و 39 ↩︎
سوره حجر آیۀ 21: و ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم یعنی چیزی وجود ندارد مگر آنکه خزائن آن نزد ما موجود باشد و ما تنها به اندازهای مشخّص آنرا نازل میکنیم. ↩︎
سورۀ کهف آیۀ 109 قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا یعنی بگو اگر دریا مرکب گردد برای نگاشتن کلمات پروردگارم البته دریا تمام میشود پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد حتّی اگر از دریای دیگری مشابه آن هم کمک گرفته شود. ↩︎
سوره مائده آیه 64: قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان یهود گفتند دستان خدا بسته است دستهای خودشان بسته است، و ملعون گشتند به خاطر آنچه گفتند، بل دستان او باز است. ↩︎
مزامیر داوود مزمور 119 آیه 44: شریعت تو را دائماً نگاه خواهم داشت تا ابدالاباد انجیل متی باب 24 آیه 35: آسمان و زمین زائل خواهد شد لیکن سخنان من هرگز زائل نخواهد شد. ↩︎
سوره غافر آیه 34: لقد جائکم یوسف من قبل بالبینات فمازلتم فی شک مما جائکم به حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا کذلک یظل الله من هو مسرف مرتاب یعنی قبل از این یوسف با بینات آمد پس به آنچه برای شما آمد در شک بودید تا اینکه وقتی مرد گفتید هرگز خداوند بعد از او پیامبری بر نخواهد انگیخت. این چنین خداوند افراط گرایان شکاک را گمراه میسازد. ↩︎
سوره بقره آیه 87 … أفکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم ففریقا تقتلون هرگاه که پیامبری برخلاف هوای نفس شما آمد استکبار ورزیدید بعضی را تکذیب کردید و برخی را کشتید. سورۀ حجر آیات 11 و 12 و 13 و ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن * کذلک نسلکه فی قلوب المجرمین * لا یؤمنون به و قد خلت سنة الاولین پیامبری بر ایشان نیامد مگر اینکه او را استهزاء نمودند. اینچنین این رویه را در قلبهای گناهکاران برقرار میداریم تا به او (رسولشان) ایمان نیاورند و این سنتی است که از قدیم وضع شده سوره یس آیه 30 یا حسرة علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن حسرتا بر این بندگان هیچ پیامبری بر ایشان نیامد مگر انکه او را مورد آزار و سرزنش قرار دادند. سوره مومنون آیه 44 ثم أرسلنا رسلنا تترا کل ما جاء امة رسولها کذبوه سپس پیامبرانمان را فرستادیم هرگاه که برای امّتی پیامبر فرستادیم او را تکذیب نمودند. ↩︎
سورۀ انشقاق آیۀ 19: لترکبن طبقا عن طبق مرحله به مرحله همان اعمال را مرتکب خواهید شد. در تفسیر این آیه از پیامبر نقل گردیده که فرمودهاند (بحار الانوار جلد9 ص 249): لترکبن سنة من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة و… البته شما هم شیوۀ پیشینیان را نعل به نعل و جزء به جزء درپیش خواهید گرفت. ↩︎
سوره بقره آیه 106 ما ننسخ من آیة او ننسها نات بخیر منها اومثلها هر آیهای را نسخ یا فراموش کنیم مثل آن یا بهتر از آن را میآوریم. ↩︎
شأن نزول این آیه را مفسرین به این شرح آوردهاند که پیامبر از زیبایی زینب بنت جحش همسر زید ابن حارثه که پسر خوانده او بود در شگفت آمد و هنگامی که نظرش بر پیکر برهنه او افتاد “سبحان الله خالق النور تبارک الله احسن الخالقین” گفت این سخن وقتی به گوش زید رسید همسر خویش را طلاق داد و او را به عقد پیامبر در آورد . چون ازدواج با همسر پسر در بین اعراب کار ناپسندی بود پیامبر را مورد سرزنش قرار دادند که چرا زن پسر خود را گرفتی؟ این آیه در پاسخ آنان میگوید محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست ولکن رسول الله است و خاتم پیامبران. (بنقل از تفسیر مقتنیات الدرر جلد 8 صفحۀ 308) ↩︎
سورۀ بقره آیۀ 79 فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمن قلیلا. وای بر کسانی که بدست خود (به میل خود) کتاب مینویسند و میگویند خدا چنین گفته تا مبلغ ناچیزی بابت آن بگیرند. ↩︎
سورۀ مائده آیۀ 13 … یحرفون الکلام عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به… کلام الهی را از موضعهای آن منحرف میسازند و فایدۀ آن پندی را که در کلام الهی بر ایشان داده شده فراموش میکنند. ↩︎
سورۀ قیامة آیۀ 18 فاذا قرأناه فاتبع قرآنه * ثم إن علینا بیانه چو آنرا خواندیم از قرائت آن تبعیت کن پس برماست تبیین آن. ↩︎
سورۀ آل عمران آیۀ 7 … وما یعلم تأویله الا الله والرسخون فی العلم … تأویل آنرا غیر از خدا و راسخان در علم نمیدانند. ↩︎
تفسیر من وحی القرآن نوشـته محمّد حسین فضلالله ذیل تفسیر آیه 40 از سورۀ احزاب: … عن عبدالرحمن السلمی قال: کنت اقری الحسن والحسین فمر بی علی بن ابی طالب و انا اقرئهما فقال اقرئهما و خاتم النبیین به فتح تاء و الروایة الاولی اقرب و اشهر لان التعبیر عن النبی بانه خاتمهم یعنی زینتهم کما هو خاتم من مظاهر الزینة غیر مألوف علی الظاهر و الله اعلم. ↩︎