مشابهت تاریخی میان تهمتهای علیه دیانت بهائی و سایر ادیان
از ابتدای ظهور دیانت بابی و بهائی در ایران تا كنون دشمنانی كه در میدان بحث و گفتگو خود را عاجز مشاهده نمودند به انواع و اقسام وسایل جهت تخریب و از بین بردن این ظهور جدید دست زدهاند. انواع تهمتها و افتراها را نصیب پیروان این دو ظهور جدید كردهاند. تهمتهایی از هر قبیل، افتراهایی از هر نوع: اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و…
بررسی سیر تاریخی این افتراها در طول بیش از ۱۷۰ سالی كه از ظهور این دیانت جدید در ایران میگذرد خود مطلب مفصّل دیگری است كه در آینده به آن پرداخته خواهد شد. اما در این مقاله به تشابهات برخی از این افتراها در طول تاریخ به پیروان ادیان جدید اشاره مختصری میشود.
همان طوركه گفته شد این تهمتها و افتراها در مسیر خود شامل افتراهای اخلاقی نیز بوده است و جالب آنكه كیفیّتی كه در تمام انواع این تهمتها و افتراها دنبال میشود بزرگ و بدور از ذهن و بعضاً شنیع بودن آن است تا بدین ترتیب تأثیری ضربتی و محكم بر روی افكار عمومی جامعه و تودۀ مردم بگذارد و به قول معروف «دروغ هرچه بزرگتر تأثیرش بیشتر» تا بدینوسیله بتوان مردم را از آن عقیده و تفكّر، یا افراد خیلی دور كرد. به طوری كه هرگاه مردم نام آن عقیده یا پیروان آن را بشنوند یا با ایشان مواجه شوند، به یاد شنیدههای خود بیفتند و از آن عقیده و افراد پرهیز كنند. بگذریم از اینكه توجیه این افراد برای این دروغ پردازیها و تهمتها و افتراها چیست و چه میتواند باشد؟ حتّی شاید ایشان خود را افرادی متدّین و متشرّع هم بدانند امّا این همان تفكّر آشنایی است كه میگوید برای رسیدن به هدف از هر وسیلهای میتوان استفاده كرد. به نظر میرسد عاملین و مرتكبین این اعمال خود را بر كرسی حقیقت میبینند و با جزم اندیشی دیگر تفكّرات را عاری از حقیقت دانسته، مایل نیستند دگراندیشان در جامعه وجود داشته باشند و برای مقابله با این تفكّرات جدید به هر وسیلهای از جمله وسایل غیراخلاقی متمسّك میشوند.
از مطلب دور نیفتیم. یكی از تهمت های اخلاقی كه به پیروان دیانت بابی و بهائی در ایران زده شده، عدم پابندی به اصول اخلاقی و خانوادگی بوده است. در این باره به قدری این تهمتها را شنیع مطرح كردند كه شرم از نگارش آن میرود. امّا در اینجا نظر خوانندگان محترم، به نمونۀ مشابه تاریخی این افترای اخلاقی در زمان ظهور دیانت حضرت مسیح جلب میشود، زمانی كه مسیحیّت ظهور میكند و بنیاد تفكّرات عتیقه، اعم از مذهبی و غیرمذهبی را بر هم میزند و با هدایت از وحی الهی بینشی جدید و روحانی را در جامعه اشاعه میدهد دشمنان ظهور جدید نیز به انواع و اقسام تهمتها و افتراها متشبّث میگردند تا بلكه بتوانند تفكّر جدید را در جامعه از بین ببرند.
از جملۀ این تهمتها همان تهمت مشابهی است كه بعد از نوزده قرن به پیروان دیانت بابی و بهائی در ایران هنوز زده میشود. ادوارد گیبون مورخ نام آشنای انگلیسی در قرن هیجدهم میلادی در كتاب معروف خود «انحطاط و سقوط امپراطوری روم» بررسی و تحقیق جالبی دربارۀ دوران اولیۀ پیدایش مسیحیّت داشته است. خلاصۀ این كتاب در ایران چند مرتبه چاپ گردیده است. در چاپ دوّم این كتاب توسط انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۰ در فصل چهاردهم «رویۀ حكومت روم نسبت به عیسویان» در صفحۀ ۲۳۰ چنین میخوانیم: «افسانههای فضاحت باری برای خفیف كردن عیسویان جعل كنند و در پیش نظر مردمان خوشباور و بدگمان قرار دهند. این افسانهها دال بر آن بود كه عیسویان تبهكارترین مردمان بودند. در خلوت و دور از انظار مردم به هرگونه عمل قبیحی كه ممكن بود در كارگاه تخیّل آدمی منحط شكل پذیرد مبادرت میورزیدند و با قربان كردن هرگونه فضیلت اخلاقی، لطف و عنایت خدای مجهول خویش را میخریدند. بسیاری از مردم متظاهر مدعی بودند كه در این گونه مجامع منفور حضور داشتهاند یا تشریفاتی را كه دیده بودند وصف میكردند. مؤكّداً میگفتند كه «كودك نوزادی را سرا پا در آرد فرو برده و بر سبیل منظور مرموزی، برای شركت در مراسم مجمع، به زیر چاقوی مؤمن تازه واردی قرار میدادند و وی بیآنكه آگاهی داشته باشد چندین ضربت پنهانی و جانكاه بر پیكر معصوم آن قربانی وارد میساخت و به مجردی كه آن عمل ستمگرانه را مرتكب میشد و به واسطۀ وقوف متقابل بر این گناه قول میدادند كه تا ابد رازدار یكدیگر باشند. به همین روال اشخاص موثّق گفتهاند كه پس از این قربانی وحشیانه بساط سور مناسبی گسترده میشد كه ضمن آن شهوات لجام گسیخته میشد، در سرموعد مقرر چراغها ناگاه خاموش میشد، شرم رخت از میان بر میبست، طبیعت به دست نسیان سپرده میشد و ظلمت شب با همخوابه شدن خواهران و برادران، پسران و مادران ملوث میگشت.»
هر خوانندۀ منصفی در تعجّب از قرابت تهمتها و افتراها میافتد. حقیقتاً كسانی كه این تهمتها را در طول تاریخ میسازند و از روی هم كپی برداری میكنند آیا فكر نمیكنند چه خیانتی مرتكب میشوند؟
در پایان به تعدادی از بیانات حضرت بهاءالله مؤسّس دیانت بهائی و نیز حضرت عبدالبهاء مبین آیات دیانت بهائی دربارۀ لزوم رعایت ادب و اخلاق و عفّت و عصمت اشاره میشود تا هر فرد منصفی بتواند خود ببیند و بیندیشد و صدق را از كذب تشخیص دهد.
حضرت بهاءالله میفرمایند: «اهل بهاء باید مظاهر عصمت و عفّت عظمی باشند… ذرّهای ازعصمت اعظم از صد هزار سال عبادت و دریای معرفت است»1 «الیوم بر كل لازم است كه به ردای تقدیس و تنزیه مزیّن شوند، چه كه نفوسی كه به مشتهیّات نفسانیّه متوجّهاند قابل مقر اطهر و لایق منظر اكبر نبوده و نیستند»2 «ای اهل عالم، شما را وصیّت مینمایم به آنچه سبب ارتفاع مقامات شماست. به تقوی الله تمسّك نمایید و به ذیل معروف تشبّث كنید»3 «ای دوستان الهی شما را وصیّت مینمایم به اعمال خالصه و اخلاق مرضیّه»4 «هر نفسی از او آثار خباثت و شهوت ظاهر شود او از حق نبوده و نیست.»5
و حضرت عبدالبهاء میفرمایند: «شماها كه معلّم اید باید بیشتر از تعلیم به تربیت پردازید تا بنات را به عصمت و عفّت و حسن اخلاق و آداب پرورش دهید»6 «طهارت و تقدیس از اس اساس دین الهی است و اعظم وسیلۀ حصول درجات عالیّۀ غیرمتناهی.»7
برگرفته از وبسایت «ولوله در شهر»
مقاله اصلی: پاسخی به اتهام عدم پایبندی بهائیان به اصول اخلاقی و ازدواج با محارم
مقالات مرتبط دیگر:
- ترجمهای از نامۀ دارالانشاء بیت العدل اعظم دربارۀ اتهام به بهائیان در مورد ازدواج با محارم
- تخریب با اتهامات جنسی: استراتژی بهاییستیزان
- ازدواج با محارم؟ یکی دیگر از اکاذیب ساختگی برعلیه جامعۀ بهائی
- پاسخی به تهمت ازدواج با محارم غير از زن پدر
- «آزادی زنان در روابط جنسی متعدد!»
- نامۀ بیت العدل اعظم دربارۀ اتهام عدم پایبندی بهائیان به اصول اخلاقی و خانوادگی