دربارۀ ماهیت دیانت بهائی و چگونگی ارتباط آن با دیانت اسلام برای برخی سؤالاتی مطرح است. در این خصوص لازم به ذکر است که دیانت بهائی فرقه و یا شاخهای از دیانت اسلام نیست بلکه یک دیانت مستقل جهانی در سلسلۀ ادیان الهی است که بیش از یک قرن و نیم پیش توسط حضرت بهاءالله از ایران آغاز شده است. بهائیان تمام ادیان الهی را بر حق دانسته، آثار و کتب مقدّسه آنها را از جانب خداوند میدانند.
بر اساس آثار بهائی خداوند در طول تاریخ و به طور مکرّر، سلسلهای از مربیان را جهت هدایت بشر فرستاده است که به عنوان «مظاهر ظهورالهی» شناخته میشوند. تعالیم هریک از آنان، در هر دوره از تاریخ، شالودۀ مرحلهای از پیشرفت کلی بشر را فراهم ساخته است. از میان این مظاهر ظهورالهی میتوان به حضرت ابراهیم، حضرت زرتشت، حضرت موسی، حضرت مسیح و حضرت محمّد اشاره کرد. حضرت بهاءاللّه، جدیدترین این پیامآوران، از ایران ندای الهی را به گوش جهانیان رساندهاند.
حضرت بهاءالله بیان میدارند که منشاء، اساس و هدف ادیان الهی یکی است. ایشان تأکید مینمایند که دین الهی یک حقیقت واحد است و میتواند به کتابی تشبیه شود که ادیان مختلف، فصلهای پی در پی آن را تشکیل میدهند. به این ترتیب هر یک از ادیان را میتوان به عنوان مرحلهای از مراحل پایانناپذیر آشکار شدن این حقیقت واحد در نظر آورد.
به اعتقاد بهائی نوع انسان همواره در حال پیشرفت و تکامل است. دانش و فهم انسان از واقعیّات مادی و مفاهیم اخلاقی و معنوی و نیز شرایط اجتماعی در طول زمان تکامل مییابد. هر یک از ادیان نمایانگر یک مرحله در سیر پایانناپذیر تکامل معنوی و اجتماعی بشریت است. از آنجا که تکامل بشر فرآیندی همیشگی و رو به جلو است، هیچگاه نمیتوان سخن از آخرین یا کاملترین دین به میان آورد. پیامآوران الهی (مظاهر ظهور) به صورت پی در پی و تدریجی هدایتهای لازم برای تکامل اجتماعی و معنوی نوع انسان را فراهم خواهند آورد. تعالیم هر یک از این مربیان الهی در هر دوره متناسب با ظرفیت درک و فهم بشر و نیازهای زمان، به پرورش توانمندیهای معنوی، اخلاقی و فکری انسانها کمک میکنند؛ مسیر پیشرفت جمعیشان را نمایان میکنند و در نهایت با ارائۀ اصول و بینشهایی برخاسته از حقایق مادی و معنوی آفرینش، بشر را قادر میسازند از علم خود برای مواجهه با چالشها و بحرانهای هر عصر استفاده کند.
میتوان هر مظهر ظهور را به عنوان پزشک ماهری تصوّر کرد که درک کاملی نسبت به ماهیت هیکل نوع انسان و جهان آفرینش دارد و قادر به تجویز داروی مناسب برای درمان دردهای عالم است، درمانی که در هر زمان به بهترین شکل با نیازهای زمان او همخوانی دارد. حضرت بهاءالله در این ارتباط توضیح میدهند: «رگ جهان در دست پزشک دانا است. درد را میبیند و به دانائی درمان میکند. هر روز را رازی است و هر سر را آوازی. درد امروز را درمانی و فردا را درمانی دیگر.»
امّا همواره در طول تاریخ، گروه کثیری از پیروان ادیان مختلف به دلایل مختلف از قبیل برداشتهای سطحی و نادرست از بعضی آیات مندرج در کتب مقدّسه خود، تعصّب و یا تقلید کورکورانه از علمای مذهبی، دین خود را آخرین و کاملترین دین و پیامبر خود را آخرین فرستادۀ الهی در نظر گرفتهاند و یا نهایتاً منتظر رجعت دوبارۀ پیامبر و تجدید دین خود با همان اسم و رسم بودهاند. بعضی از عبارات مذکور در کتب مقدّسه معنایی غیر از معنای ظاهری داشته و عدم درک معنای حقیقی آنها مانعی برای کشف حقیقت بوده است و این چنین موانع و حجابهایی همواره سبب عدم پذیرش و یا شناسایی پیام آوران الهی در زمان ظهورشان شده است. همچنین برخی از علما و رؤسای مذهبی قدرت طلب که با ظهور پیامآور جدید و اقبال مردم به تعالیم او، جایگاه و منافع خود را در خطر میدیدهاند همواره کوشیدهاند اعتقاد به آخرین دین و آخرین پیامبر بودن را جزء اعتقادات اساسی دیانت در میان مردم گسترش دهند و هر گونه باور دیگری را به شدت سرکوب و تکفیر کردهاند.
به این ترتیب همانگونه که برخی از یهودیان و مسیحیان در پس پرده باورهای خود از شناسایی حقیقت کلام الهی در ظهور فرستادگان بعدی خداوند باز ماندند، برخی از مسلمانان نیز علیرغم آیات بسیار در قرآن مبنی بر استمرار هدایت الهی برای بشر، دیانت اسلام را آخرین دین دانسته و یا در نهایت منتظر ظهور موعودی هستند که دیانت اسلام را آنگونه که آنها میشناسند در جهان فراگیر سازد.
نادیده گرفتن سیر تکاملی دین در بسیاری از جوامع سبب شده است که پیروان یک دین همچنان احکام و مناسکی را دنبال و تکرار نمایند که مدّتها پیش نقش خود را ایفا نمودهاند و اکنون دیگر کارایی ندارند یا کارایی آنها به شدت کاهش یافته و متناسب با شرایط زندگی و پاسخگوی نیازهای بشر در دوران معاصر نیستند. پایبندی به چنین روالها و سنتهایی در این زمان نه تنها به پیشرفت اخلاقی نمیانجامد بلکه سبب کم اهمیّت شدن دین در دنیای امروز نیز میشود. عدم درک حقیقت واحد و رو به تکامل ادیان همچنین موجب بسیاری از اختلافات و منازعات بین پیروان ادیان و یا فرقه ها و مذاهب مختلف بوده که خود دلیل دیگری برای کم رنگ شدن نقش دین در دنیای امروز و رویگردانی مردم از این منبع پیشرفت و آگاهی است.