دربارۀ اتهام عدم پایبندی بهائیان به اصول اخلاقی و خانوادگی

یکی از اتهاماتی که بهائی ستیزان در ایران مطرح می‌کنند عدم پایبندی بهائیان به اصول اخلاقی و خانوادگی، آزادی در روابط جنسی و امکان ازدواج با محارم است. (نمونه‌هایی از این اتهامات را می‌توانید در این مقاله و این خبر ببینید.) این در حالی است که بر اساس آثار و تعالیم بهائی، بهائیان چه زن و چه مرد، توصیه شده‌اند تا تلاش کنند زندگی‌شان بر اساس عالی‌ترین درجات پاکی و دوری از هر گونه آلودگی‌های فکری، اخلاقی و رفتاری باشد. ترجمه‌ای از نامهٔ مورخ ۱۹ آوریل ۲۰۱۳ بیت العدل اعظم خطاب به سه نفر از بهائیان که در زیر آمده، نمونه‌ای است که میزان اهمیت این موضوع در دیانت بهائی را مشخص می‌کند. نسخه کامل این پیام را می‌توانید در این وب‌سایت مطالعه کنید.

… اظهار می‌‌دارید که تفاوت موجود بین رسوم اجتماع معاصر غرب در زمینۀ روابط جنسی با موازین تعالیم بهائی که شما آن را “هم‌ساز با مقرّرات اخلاقیِ شرق” ذکر می‌‌کنید، چالش قابل ملاحظه‌ای برای نسل کنونی جوانان بهائی ایجاد می‌کند. در این مورد توضيح می‌‌دهید که چون در طول تاریخ در جوامع اروپایی امور مربوط به روابط جنسی با شرم و بدنامی فراوان توأم بوده و انرژی بسیاری صرف اختفا و سركوبی این روابط شده است، حال خودداری از آن قبل از ازدواج به طور منفی به مثابۀ زهد‌فروشی تلقّی می‌شود. اضافه می‌کنید که امروزه ازدواج تا سنین سی‌سالگی که جوانان تحصیلات‌شان را به اتمام رسانده و پولی برای خرید مسکن پس‌انداز نموده‌اند به تأخير می‌افتد و چون معمولاً زن و شوهر هر دو کار می‌کنند زندگی زناشویی پیچیده‌تر از گذشته شده است و کسانی که مانند جامعۀ کشیشان از آرمان‌های عفت و عصمت دم می‌زنند، غالباً در دام اعمال نامشروع گرفتار می‌شوند. به علاوه بیان می‌دارید که بسیاری از جوانان بهائی درگیر تلاش برای رعایت موازین پاک‌دامنی مندرج در تعالیم هستند و ممکن است سایر جوانان به علّت عدم تمایل به رعایت این اصول از پیوستن به آیین بهائی صرف‌ نظر کنند. بیت العدل اعظم صداقت شما را در ابراز افکارتان ارج می‌‌نهند و نگرانی کاملاً بجایی را که از وسیع‌تر شدن شکاف بین اصولی که حضرت بهاءالله مقرّر فرموده‌اند و رفتار رايج و مورد قبولِ اجتماع احساس می‌کنید تأیید می‌نمایند.

جوانان بهائی در اروپا با چالش خاصّی در اين مورد رو به رو هستند. جهان غرب با پشت‌گرمی به پيشرفت‌های مادّی و فکری و جسور از روایت توفيقات و تفوّق فرهنگی‌اش، به طرق مختلف خود را به عنوان سرمشق و معیاری برای دیگران ارائه می‌دهد. ولی شما در تجزیه و تحلیل قاطع حضرت عبدالبهاء در رسالۀ مدنیّه در بارۀ نارسایی‌های تمدّن اروپا تعمّق نمایید. سپس نصایح متعدّد آن حضرت به افراد را در همان سند با دقّت بسنجید که می‌فرمايند انسان باید “بین ملأ امکان منشأ خیری گردد” و “به اسباب آسایش و راحت و سعادت و معارف و تمدّن و صنایع و عزّت و شرف و علّو منزلت جمعیّت بشریّه تشبّث” نماید. ملاحظه فرمایید که بهائیان به جای آنکه به خود اجازه دهند که هم‌رنگ فرهنگ و معیارهای اجتماع گردند باید پیشروان و پرچم‌داران تمدّنی جدید باشند. بنا بر این برای تحقّق خواسته‌های حضرت بهاءالله برای عالم انسانی، مسائل مهمّی که شما مطرح نموده‌اید باید نه فقط در بستر شرایط کنونی اجتماع بلکه در پرتو ماهیّت احکام و تعالیم آن حضرت و مسئولیّت‌هایی که بر عهدۀ هر یک از افراد بهائی و هم‌چنین جامعۀ اسم اعظم و مؤسّسات امری گذاشته شده بررسی گردد.

ما در زمانی زندگی می‌کنیم که نقش دین در شکل دادن به افکار بشری و در هدایت رفتار فردی و جمعی به نحو فزاينده‌ای مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد و دامنۀ نفوذ دینِ سازمان‌یافته در اجتماعاتی که تسليم فشارهای مادّی‌گرایی شده‌اند محدودتر و اغلب به قلم‌رو تجارب شخصی منحصر می‌شود. احکام دینی غالباً قواعدی مستبدّانه‌ای شمرده می‌شود که از طرف افرادِ فاقد تفكّرِ مستقلّ کورکورانه اطاعت می‌شود و یا به عنوان مقرّرات زاهدمآبانه و منسوخه‌ای به شمار می‌آید که توسّط مدّعیانی که خود آن را رعایت نمی‌کنند با تزویر و ریا بر دیگران تحمیل می‌‌گردد. اخلاقیّات در چنین جوامعی تعریف ديگری می‌یابد و فرضيّات، ارزش‌ها و رسوم مادّی‌‌گرایانۀ مربوط به طبیعت بشر و حیات اقتصادی و اجتماعی انسان به عنوان حقیقتِ غیر قابل انکار جلوه می‌نمايد.

براستی، صرف انرژی فراوان و منابع وسيع مالی برای تحریف حقيقت به منظور سازگار کردن آن با اميال شخصی اکنون از خصوصيّات بسياری از جوامع معاصر است. پیامد این کار پیدایش فرهنگی است که ماهیّت و مقصد نوع انسان را واژگون و افراد را اسیر تخیّلات و تصوّرات باطل نموده و به بازیچه‌ای در دست قدرت‌مندان تبدیل می‌نماید. در حالی‌که سعادت و رفاه نوع بشر منوط به مسئله‌ای درست برعکس آنست یعنی پرورش خصوصیّات انسانی و تنظیم نظم اجتماعی در توافق با حقیقت. تعالیم الهی بر حقيقت نور می‌‌افشاند و هر نفسی را قادر می‌‌سازد تا آن را به خوبی بررسی و تحقیق نماید و از طریق انضباط شخصی صفاتی را کسب کند که وجه ‌تمایز نوع انسان است. حضرت بهاءالله می‌فرمایند “طراز اوّل … در معرفت انسانست به نفس خود و به آنچه سبب علوّ و دنوّ و ذلّت و عزّت و ثروت و فقر است."

آن حضرت اعلام می‌دارند که “مقصود از هر ظهور ظهور تغییر و تبدیل است در ارکان عالم سرّاً و جهراً ظاهراً و باطناً.” ظهور حضرت بهاءالله سرآغاز پیدایش نسلی از نوع انسان است که “خلقاً ما اطّلع بهم احد الّا نفسه المهیمن القیّوم” است، نسلی که از “دنس الوهم و الهوی” پاک خواهد بود و “آثار عزّ سلطانه فی الأرض” را ظاهر خواهد ساخت. تعالیم حضرت بهاءالله “آنچه سبب علوّ و سموّ و تربیت و حفظ و تهذیب اهل ارض است” را فراهم می‌سازد. بنا بر این در ظهور حضرت بهاءالله، الگویی برای اجتماع آینده مندمج است که با آنچه که در گذشته تأسیس شده اساساً متفاوت بوده و ترویج احکام و نصایحش جزء لاینفکّی از کوشش برای پی‌‌‌ريزی چنین اجتماعی می‌باشد.

برای حفظ سلامت جسمانی و عقلانی بدیهی است که نمی‌‌توان قوانینی را که بر عالم مادّی حکم‌فرماست نادیده گرفت. همان طور نيز همگان می‌‌‌پذيرند که برای هر ملّتی که بخواهد به نحو مطلوب به امور خود بپردازد قوانین و سنن اجتماعی خاصّی وجود دارد که باید از آنها پیروی شود. به همین نحو، قوانین و اصولی وجود دارد که بر حیات روحانی ما حاکم است و برای اينکه فرد و اجتماع کلّاً به نحوی سالم و هماهنگ پيشرفت نمايند توجّه به آنها حائز اهمّیّتی حیاتی است. فرد بهائی با شناسایی مظهر ظهور الهی برای عصر حاضر تصدیق می‌نماید که قوانین و نصایح نازله حقایق مربوط به ماهیّت انسان و منظور از عالم هستی را بیان می‌‌کند، بر آگاهی و ادراک انسان می‌افزاید، معیار رفتار شخصی را بالا می‌‌برد و موجبات ترقّی اجتماع را فراهم می‌‌سازد. به این ترتیب تعالیم حضرت بهاءالله سبب توان‌دهی نوع بشر است، منادی سعادت انسان است و بدون اصرار به اطاعت کورکورانه از مقرّراتی خودکامه و مستبدّانه، او را به سرمنزل آزادی حقیقی رهنمون می‌گردد. حضرت بهاءالله می‌فرمایند “لو اتّبع النّاس ما نزّلناه لهم من سمآء الوحی لیجدنّ انفسهم فی حرّیّة بحتة طوبی لمن عرف مراد اللّه فیما نزّل من سمآء مشیّته المهیمنة علی العالمین.” هم‌چنین می‌فرمایند: “لا تحسبنّ انّا نزّلنا لکم الأحکام بل فتحنا ختم الرّحیق المختوم بأصابع القدرة و الاقتدار."

بهائیان در سراسر جهان در فرهنگ‌های متنوّع، با ارزش‌ها و با روش‌‌هایی مواجه می‌شوند که با تعالیم امری شدیداً در تضادّ است و بعضی از آنها مانند تعصب نژادی، تبعیضات جنسی، استثمار اقتصادی و فساد سیاسی در بطون ساختارهای اجتماعی نهادینه شده‌اند. برخی دیگر به رفتار شخصی مربوط می‌‌شوند علی‌الخصوص در مورد مصرف مشروبات الکلی و موادّ مخدّر، رفتار جنسی و به طور کلّی ارضای امیال نفسانی. اگر بهائیان تسلیم آداب و رسوم اجتماع شوند این شرایط چگونه تغییر خواهد کرد؟ در پیام رضوانِ ٢٠۱٢ بیت العدل اعظم توضیح داده شده که “نوع بشر از فقدان الگویی از زندگی که بتواند از آن الهام بگیرد به ستوه آمده است” و ذکر شده که “یک فرد به تنهایی می‌‌تواند موازینی را رعایت و حمایت نماید که به مراتب بالاتر از معیارهایی است که جهان خود را با آن می‌سنجد.” جوانان بهائی علی‌الخصوص باید مواظب باشند که مبادا گمان برند که می‌‌توانند بر طبق رویّۀ معمولِ اجتماعِ معاصر زندگی کنند و در عین حال به خاطر آرامش وجدان خود و یا برای جلب رضايت جامعه، آرمان‌های بهائی را به حدّ اقلِّ لازم رعایت نمایند زیرا به زودی خود را در تلاش برای اطاعت از حتّی ابتدایی‌‌ترین مبادی اخلاقی بهائی و برای مقابله با چالش‌های نسل خود ناتوان خواهند یافت. حضرت بهاءالله هشدار می‌دهند که “اجنحهٴ آلوده به آب و گل قادر بر طیران نبوده و نخواهد بود.” شادی درونی که هر فردی جویای آن است برخلاف احساسات و هیجانات زودگذر، مشروط به تأثیر عوامل بیرونی نیست بلکه کيفيّتی است منبعث از ایقان ومعرفتِ آگاهانۀ ناشی از قلبی پاک که قادر است آنچه را که دائمی و جاودانی است از آنچه سطحی و زودگذر است تمییز دهد. حضرت بهاءالله ما را با این عبارات متذکّر می‌فرمایند “ارکض فی برّ العمآء ثمّ اسرع فی میدان السّمآء لن تجد الرّاحة الّا بالخضوع لأمرنا و التّواضع لوجهنا."

پس وظيفۀ اطاعت از احکامی که حضرت بهاءالله برای عصری جدید آورده‌اند در مرحلۀ اوّل بر عهدۀ شخص مؤمن است. این اطاعت در کانون روابط بین حبیب و محبوب جای‌ دارد. حضرت بهاءالله می‌فرمایند “اعملوا حدودی حبّاً لجمالی.” ولکن آنچه در این رابطه مورد نظر می‌باشد سعی و کوششِ مبتنی بر اشتیاقی صميمانه است نه حصول كمالِ فوری و آنی. صفات و عادات فکری و کرداری که وجه تمايز حیات بهائی است از طریق کوشش روزمرّه حاصل می‌شود. حضرت بهاءالله می‌فرمایند: “حاسب نفسک فی کلّ یوم” و توصیه می‌فرمایند که “اجعلوا اشراقکم افضل من عشیّکم و غدکم احسن من امسکم.” احبّای عزیز نباید در تلاش‌ها و مساعی شخصی خود برای نیل به موازین الهی دل‌سرد گردند، و نیز نباید فريب این استدلال را بخورند که چون اشتباه اجتناب‌ناپذیر و رسیدن به کمال غیر ممکن می‌باشد، پس کوشش در اين راه بیهوده است. از طرفی باید از دام ریاکاری، یعنی گفتن یک چیز و عمل به چیز دیگری بر حذر باشند و از طرف دیگر از غفلت یعنی بی‌اهمّیّت شمردن قوانین و نادیده گرفتن لزوم و یا بحث در بارۀ عدم نیازِ پیروی از احکام، بپرهیزند. هم‌چنین لازم است از فلج اراده ناشی از احساس گناه اجتناب کنند زیرا که نگرانی مفرط در مورد یک ضعفِ اخلاقیِ خاصّ براستی می‌‌تواند در مواقعی غلبۀ بر آن را مشکل‌تر سازد.

آنچه احبّا باید در این مورد به خاطر داشته باشند این است که آنان در مساعی خود برای نیل به رشد فردی و برای رعایت تعالیم بهائی، افراد تک‌افتاده‌ای نیستند که به تنهایی در برابر حملۀ نیروهای فساد اخلاقیِ عامل در اجتماع مقاومت می‌کنند. آنان اعضای جامعه‌ای هدف‌مند هستند، جامعه‌ای که دامنه‌اش پهنۀ جهان است و مأموریّتی روحانی و عظیم را دنبال می‌کند یعنی کوشش برای استقرار یک الگوی عمل و ساختاری اداری که مناسبِ نوع بشری است که پا به عصر بلوغ خود می‌گذارد. آنچه به مجهودات جامعه شکل می‌‌دهد چارچوب عملِ تعیین شده در نقشه‌های جهانی آیین بهائی است. این چارچوب تقلیب فردی را هم‌گام با تقلیب اجتماعی به عنوان دو فرایند جدایی‌‌ناپذیر ترویج می‌‌نماید. دوره‌های مؤسّسۀ آموزشی اختصاصاً بدین منظور طراحی شده‌اند که فرد را در مسیری قرار دهند که در آن، خصایل و گرایش‌ها، و مهارت‌ها و توان‌مندی‌ها تدریجاً از طریق خدمت کسب می‌شوند، خدمتی به قصد غلبه بر نفس امّاره، کمک به رهانیدن انسان از حدود و قیود خویش و قرار دادن او در یک فرایند پویای جامعه‌سازی.

در این بستر هر فرد خود را غرق در فضایِ جامعه‌ای می‌‌یابد که به نحوی فزاینده به منزلۀ محیطی عمل می‌‌کند که موجب پرورش خصایلی است که باید زندگی بهائی را متمایز سازد، محيطی که در آن روح یگانگی به همگان زندگی و تازگی می‌‌بخشد. محیطی که در آن علقۀ دوستی و الفت افراد را به هم پیوند می‌‌دهد؛ محیطی که در آن اشتباهات با بردباری معامله می‌شود و ترس از شکست کاهش می‌‌یابد؛ محیطی که در آن از تنقیدِ دیگران پرهیز می‌شود و غیبت و بدگویی جای خود را به تشویق و حمایت متقابل می‌‌سپارد؛ محیطی که در آن پیر و جوان دوش به دوش هم فعّالیّت می‌‌کنند، کلام خلّاق الهی را مطالعه می‌‌نمایند و در مسیر خدمت‌شان یکدیگر را همراهی می‌‌کنند؛ محیطی که در آن کودکان از طریق فرایندی آموزشی که سعی در تقويت قوای روحانی آنان دارد و روح ایمان را در آنان می‌‌دمد پرورش می‌‌یابند؛ محیطی که در آن به جوانان کمک می‌شود تا مفاهیمی نادرست را که اجتماع اشاعه می‌دهد دریابند، ‌مشغولیّت‌های بیهودۀ آن را تشخیص دهند، در برابر فشارهای آن مقاومت کنند و در عوض قوای خود را صرف بهبود آن نمایند. مؤسّسات امری به نوبۀ خود می‌کوشند تا چنین محیطی پرورش یابد. مؤسّسات نه در زندگی شخصی افراد كنجكاوی می‌‌كنند و نه با كينه‌توزی و تنقید مشتاق مجازات افرادی هستند كه در رعايت موازين امری كوتاهی می‌‌كنند. اين مؤسّسات به جز در مواردِ حادِّ بی‌اعتناییِ فاحش و گستاخانه به احكام الهی که احتمالاً ممكن است به امر مبارک لطمه زند و احیاناً تشکیلات را وادار به اِعمال مجازات‌های اداری نماید، توجّه‌شان را به تشويق، مساعدت، نصیحت و تعليم و تربيت معطوف می‌‌دارند.

*یک چنین محیطی، پویایی و تحرّكی به وجود می‌آورد که با آنچه به خصوص در اجتماعات فردگرای امروزی يافت می‌شود بسيار متفاوت است. مثلاً ازدواج لازم نیست زياد به تأخير افتد مانند آنچه در برخی از مناطق جهان معمول است، مناطقی که در آن به اعتبار مجوّزی اجتماعی برای طولانی‌کردن دوران نوجوانی، قبول مقتضیات و مسئولیّت‌‌های دوران بلوغ به تعویق می‌افتد. برای فردی که به ایجاد محیطی که جامعۀ بهائی است، هم کمک می‌کند و هم از آن نیرو می‌گیرد رعایت احکام بهائی کوششی است مشحون از معنا و مفهوم و گرچه این تلاش شاید در بعضی مواقع مشکل هم باشد ولی چالشی فایق‌نشدنی که شما از آن بيم داريد نیست. … * با تقدیـم تحیّات

دارالانشاء بیت العدل اعظم